- مرجع دانلود جدیدترین مقالات ورد و پاورپوینت

برچسب: شهادت میزرا کوچک خان جنگلی

نهضت جنگل يکي از پرافتخارترين حرکتهايي بود که در تاريخ معاصر ايران براي مقابله با مسندنشينان مستبد حکومت مرکزي و مبارزه با سيادت طلبان مستکبر خارجي و اقامه عدل، در ادامه نهضت عدالت طلبانه و عدالتجوي مشروطيت ايران برپا شد. رهبر اين نهضت ميرزا کوچک خان جنگلي بود: مردي که دلش چون دريا بود و فکرش بس بلند. نهضت جنگل نيز مانند انقلاب مشروطيت قصه پر غصه اي در دل و جان و ذهن ايران و ايراني گرديد، اما خاطره دلاور مردي، آزادگي، عدالتجويي، دفع ستمگري، بيگانه ستيزي، عيارصفتي، ايثارگري، نوعدوستي، آرمانخواهي و آرمانگرايي، آزاديخواهي و ميهن دوستي رهبر آن ميرزا، در هميشه تاريخ ريشه کرد. از آن جايي که شناخت نهضت جنگل بدون شناخت رهبر اين نهضت ناقص خواهد بود، در اين مقاله کوشش شده است، تا زندگي، شخصيت و انديشه ها و تفکرات ميرزا کوچک خان جنگلي مورد بررسي قرار گيرد.

 زندگی نامه میرزا کوچک خان جنگلی

تاریخ ایران یادآور سرگذشت انسان های زیادی است که در دوره های مختلف ظهور کرده و در سازندگی ایران نقش آفرینی کرده اند. بررسی های تاریخی نشان می دهد که بیش ترین انقلاب هایی که در ایران به وقوع پیوسته، در برابر ظلم و ستم و بی عدالتی هایی بوده که نسبت به مردم ایران روا داشته شده است.

در میان همه قیام هایی که قبل از 3 دهه اخیر در ایران به وقوع پیوسته، انقلاب جنگل و میرزاکوچک جنگلی از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردار بوده است. میرزاکوچک تا آخرین لحظه زندگی تسلیم دشمنان داخلی و خارجی نهضتش نشد و سرانجام جانش را در راه تحقق  اهداف عالی خود از دست داد.

 او که خود یک روحانی آزاده و از مبارزان دوره مشروطیت بود، با تأسی از افکار و ایده انقلابی، «اتحاد اسلام»، اقدام به تشکیل و سازماندهی دسته جات مسلح در گیلان نمود که بعداً به «انقلاب گیلان» و «نهضت جنگل» معروف شد. هفت سال تلاش میرزاکوچک در راه اندازی نهضت جنگل و مبارزه با حکمرانان در دوره محمدعلی شاه و احمدشاه قاجار نام نیکی بر ایشان به ارمغان گذاشت که همیشه در تاریخ ایران خواهد درخشید.

 نهضت جنگل به رهبری میرزا يكي از نخستين جنبش هاي آزادي خواهانه و استعمار ستيز بعد از انقلاب مشروطيت است كه تاكنون از زواياي مختلف و در قالب كتاب هاي متعدد، مقالات و همايش هاي علمي به آن پرداخته شده است. با اين همه هنوز نسل جوان و به خصوص دانشجويان و دانش پژوهان عزیز کشورمان با بسياري از زواياي اين جنبش مخصوصاً شخصیت میرزا چندان آشنا نيستند.

اين نهضت از جمله اوراق زرين تاريخ معاصر ايران است و در نوع رهبری، محتواي نهضت و موقعيت تاريخي، داراي خصوصيات ممتاز و ويژه اي است كه همواره مورد توجه خاص مورخان و پژوهشگران تاريخ معاصر ايران قراردارد.

 مبارزان جنگل به رهبری میرزا نه تنها در گيرودار با استبداد داخلي و نابساماني هاي عصر بعد از مشروطه بودند، بلكه در خط مقدم مواجهه با بولشويسم و آيين بي ديني قرار داشتند و روش سياسي آنان از مو باريك تر و اي بسا از شمشير تيزتر مي نمود. سستي يا سختي نسنجيده در قبال بولشويسم، پيامدها و آثار نامعلومي را مي توانست برجاي بگذارد و اقتدار يا خلوص نهضت جنگل رامخدوش سازد.

 به هر روي اهميت پژوهش و مطالعه پيرامون نهضت جنگل صرفاً به اين امور خلاصه نمي شود و خود حديث مفصلي دارد. حوادث تاريخ ايران از انقلاب مشروطه تا آغاز سلطنت رضاخان يكي از پرحادثه ترين و مبهم ترين دوره ها مي باشد.

در اين دوره پرآشوب، شاهد تنوع فعاليت هاي سياسي، اوج دخالت هاي مستقيم و غيرمستقيم قدرت هاي خارجي، سرعت و تعدد حوادث و نيز تكاپوي افراد وطن دوست براي حفظ ايران در كوران حوادث با راهكارهايي متفاوت هستيم. از جمله موضوعات قابل توجه در اين دوره، نهضت ميرزا كوچك جنگلي است كه محدودۀ زماني اين حركت از سال 1285-1300 ش مي باشد.

نهضت جنگل به رهبري ميرزا كوچك، هم چون هر نهضت ديگر داراي زواياي پنهان و آشكاري است كه شناخت هر يك از آن زوايا و جلوگيري از تكرار عوامل براندازانه آن مي تواند موجب بقا و ادامه حضور نهضت هاي انقلابي و اسلامي ديگر در عرصه اجتماع باشد.

شناخت شخصیتها بویژه رهبران نهضتها برای درک تحولات تاریخی ،اجتماعی و سیاسی از اهمیت بسیاری برخوردار است.بر همین اساس جایگاه میرزا به عنوان رهبری یک نهضت مهم در تاریخ معاصر کشورمان  بایستی با نگاهی عینی تر مورد ارزیابی قرار گرفته و به نسل جدید معرفی شود.

  خاستگاه اجتماعی و تحصیلات

شیخ یونس، معروف به میرزا کوچک جنگلی، در سال 1298 ق در محله استاد سرای رشت دیده به جهان گشود. پدرش، میرزا بزرگ، از روحانیون رشت بود. خانواده میرزا کوچک وضعیت متوسطی داشتند. در قیاس با نام پدرش ـ که میرزا بزرگ بود ـ او را میرزا کوچک می خواندند.

میرزا کوچک تحصیلات اولیه خود را در مدرسه حاج حسن، واقع در صالح آباد رشت و نیز مدرسه جامع که در آن موقع رونق خوبی داشت، گذراند. سپس به تهران عزیمت کرد و در مدرسه محمودیه حجره ای گرفت و به تحصیلات خویش ادامه داد. بنابر نقل رضا مظفری در کتاب مشاهیر گیلان او در آستانه نیل به مقام اجتهاد بود که تحولات ایران آن زمان مسیر زندگی اش را تغییر داد. شیخ یونس عمده تحصیلات خود را نزد استادی به نام خلخالی گذراند. او شدیداً تحت تأثیر استاد و سخنان دلنشین او قرار گرفت.

استادِ میرزا کوچک، مرحوم خلخالی، مردی وارسته و نیک محضر بود. کلامش تأثیر عجیبی در مخاطبان می نهاد. در کلاس، تنها به درس قناعت نمی کرد. او در هر فرصتی سخن از مدینه فاضله به میان می آورد. از جامعه عاری از ظلم و جور و فقر و فساد، و از انسان کامل و کمالات و فضایل او صحبت می کرد. سخنان این استاد چنان اثری در یونس نهاد که او را در فکری عمیق فرو برد و از آن موقع به دنبال راهی برای بنا کردن مدینه فاضله و پاک کردن جامعه از زشتی ها و پلیدی ها بود.

ميرزا اگرچه به نام کوچک، ولي به مرام بسيار بزرگ بود. او در مدرسه نيکيها و در مکتب خوبيها در شهر خوبان ،”رشت“ ، صيغه هاي عشق را صرف کرد و منشور مهر را ضابطه بست.

به مکتب رفت و اگرچه از قبل درس عشق را مي دانست، آن گاه که در گلشن جان گيلان و ايران باليد، معنا يافت و رونقي به بستانسراي خاکي داد و چه خوش باليد.

خوش هيکل، قوي بنيه با بازواني ستبر و مردانه و ورزيده، با چشماني به رنگ جنگل و پيشاني اي به وسعت دريا، متخلق به فضايل اخلاقي، درس آموز ادب، فروتن، خوش مشرب، هوشمند و صريح در گفتار، عفيف و باعاطفه و محبوب، طرفدار عدالت و حامي ستمديدگان و مستجع جميع کمالات انساني و فضايل اخلاقي بود.

آهسته گوي، سنجيده سخن، اهل مطايبه و لطيفه و مزاح، با متانت ، با بياني مسحور کننده، گرم و دلنشين، با جاذبه اي عجيب در قيافه و شخصيت، آرمانگرا، بسيار معتقد و مومن، مجذوب کننده و پرجذبه، داراي روح آزادگي و سلحشوري و در عين حال تجسم تبسم و تبلور مهرباني و تنديس محبت بود. روان چون رود، ساکت و پر رمز و راز چون جنگل، آرام چون رودي که به دريا رسيده باشد و عميق چون دريا بود. در او عشق و ارادتي خاص به فردوسي هويدا بود و رو به سمتي داشت که در آن درختان حماسي پيدا بودند. اگرچه در درياي شجاعت به سان نهنگي بود، ولي گاهي که به دليل واقعه ناگواري دلتنگ مي شد، يار غارش اسبي بود و تفنگي. در دوران معرفت آموزي و عنفوان جواني که همگان و همگنان به شکوفايي جان و تن خويش مي انديشيدند و مي انديشند، ميرزا چون بزرگمرد بيدارگر مشرق زمين(سيد جمال الدين اسدآبادي) به دردها و اندوه و محن وطن و هموطنان خود مي انديشيد. رنجهاي مزمن وطن رنجه اش مي داشت و فقر، بي ساماني، ستم و سلطه بيگانه که ميراث هميشگي انسان ايراني بود، بر تار جان خسته اش زخمه مي زد.