- مرجع دانلود جدیدترین مقالات ورد و پاورپوینت

برچسب: دوران نوجوانی

نوجوانی

نوجوانی، مرحله  گذار رشد فیزیکی و روانی انسان است که میان کودکی و جوانی روی می دهد. این گذار، تغییرات زیستی (بلوغ جنسی)، اجتماعی، و روانشناختی را در بر می گیرد، هرچند که از میان این ها تنها تغییرات زیستی و روانشناختی را می توان به آسانی اندازه گیری کرد.

در سال های اخیر، آغاز بلوغ در پیشانوجوانی (پیش از نوجوانی) به نوعی افزایش داشته است (به ویژه در دختران، با بلوغ زودهنگام و زودرس)، و نوجوانی گاهی در آن سوی سال های نوجوانی (به ویژه در پسران) امتداد داشته است. این تغییرات تعریفی منسجم از چارچوبه  زمانی نوجوانی را دشوارتر ساخته است. در بسیاری از پژوهش ها نوجوانی را به سه دوره تقسیم می کنند: نوجوانی اولیه ۱۲–۱۴سالگی)، اواسط نوجوانی (۱۴–۱۶سالگی) واواخر نوحوانی (۱۶–۱۹سالگی). پایان نوجوانی و آغاز جوانی و بزرگسالی بسته به کشورهای مختلف و نسبت به کاربردش متغیر است، و حتی فراتر از آن در درون یک کشور یا فرهنگ هم ممکن است سنین متفاوتی برای بلوغ (از نظر دوره بندی و قانونی) به منظور سپردن وظایف مشخص در جامعه، در نظر گرفته شود. برخی از این موارد شامل، رانندگی وسایل نقلیه، داشتن روابط جنسی قانونی، خدمت سربازی، تهیه و نوشیدن مشروبات الکلی، رای دادن، قرارداد بستن، تکمیل برخی مقاطع تحصیلی، یا ازدواج است. نوجوانی معمولاً بر خلاف مقطع پیشانوجوانی، با افزایش استقلال توسط پدرمادر یا سرپرست قانونی و نظارت کم تر همراه است.

ویژگی های دوره ی نوجوانی چیست ؟

نوجوان یا دوره ی نوجوانی حد فاصل بین کودک و بزرگسالی است که نمی توان حدود و سن دقیقی برای آن تعیین کرد . شروع دوره ی نوجوانی با مسائل پیچیده و زیادی روبرو است . سیر تکاملی شخصیت کودک دیروز دستخوش تغییرات جسمی ، روحی و روانی می گردد .

 

بدیهی ترین تغییر که برای همه ی موجودات زنده ، مشترک است همان جریان رشد است . تغییرات و رشد بدنی کودک متناسب با جنسیت ( دختر و پسر ) شامل قد و وزن و تغییرات بیولوژیکی است که همراه با ترشحات هورمونی تحت عنوان بلوغ جسمی در سیر تکامل قرار می گیرد . همزمان با رسیدن به بلوغ جسمی جنبه های شخصیتی کودک نیز تحت بلوغ های روحی ، بلوغ جنسی و بلوغ شخصیتی رشد کرده و شخص کودک را تبدیل به کاراکتر نوجوان می کند .

در واقع نوجوان همان کودک دیروز است که در سیر تکامل و رشد قرار گرفته و با تغییراتی که در ظاهر و روح او اتفاق می افتد در مسیر بزرگسالی قرار می گیرد . نوجوان همان شخصیت میان کودک و بزرگسال است . که به خاطر این تغییرات و اتفاقاتی که در جسم و روح او رخ می دهد ، گویی دوباره متولد می شود .

شروع سن نوجوانی

همانطور که در مقاله ی کودک گفتیم سن دقیقی نمی توان برای نوجوانی ثبت کرد به همین دلیل روانشناسان در این باره بر اساس معیار هایی خاص ، سن نوجوانی را از ۱۲ تا ۱۷ سالگی ، ۱۳ تا ۱۹ سالگی ، ۱۴ تا ۱۹ سالگی و .. در نظر گرفته اند . این سنین از بحرانی ترین دوران عمر انسان است . چرا که تغییرات اساسی و شکل گیری نهایی شخصیت کودک در همین حد فاصل تا بزرگسالی یا همان دوران نوجوانی است .

دوره ای که کودک دیروز ، میل به استقلال و مسئولیت پذیری مشابه بزرگسالان دارد . می گوییم کودک دیروز چرا که در این دوره نوجوان قطعا دیگر کودک دیروز نیست و از طرف دیگر به درستی بالغ نشده است و در مسیر آن است . بر همین اساس نوجوانی دوره ی سخت و پیچیده ای است ؛ بدین ترتیب که شخص اگر کودکی کند او را سرزنش می کنند که بزرگ شده و باید در شان خودش رفتار کند و از طرف دیگر در زمره ی بزرگسالان هم به حساب نمی آید .

 

ویژگی های نوجوانی

در این دوره نوجوان احساس قدرت می کند . استدلال های عقلی را بهتر در ک می کند ، توانایی سنجش و تشخیص و ارزیابی مسائل ، نسبت به کودک دیروز ، در این دوره برای او بیشتر می شود . او در این برهه در پی استقلال فکری است و به همین دلیل ممکن است که خانواده در این موقعیت زمانی با نوجوان با مشکلاتی مواجه شوند .

بعضی خانواده ها در این موقعیت مضطرب شده و نگران اوضاع تربیتی و شخصیتی فرزند خود می شوند .

نوجوان در این مرحله می خواهد به هر طریقی قابلیت های خود را نشان دهد ، ابراز وجود کند و شخصیت خود را اثبات نماید که بهتر است والدین موقعیت و شرایط دوره ی نوجوانی را درک کرده و فرزند خود را در این مسیر یاری نمایند .

از آن جا که نوجوان تمایل به ابراز وجود و نشان دادن توانایی های خود دارد ، ممکن است با اجتماع دوروبرش که شامل دوستان و همسالان می شود ، زیاد از حد سازگاری کند که اگر در این راه موفق نشود یعنی مواظب روابط اجتماعی خود نباشد ، ممکن است خطراتی مانند مصرف مواد مخدر یا مصرف الکل و ماری جوانا برای او بوجود آید .

نقش والدین در تربیت فرزندان

در این موقعیت نقش والدین در تربیت نوجوانان بشدت خود را نشان می دهد ، به این تربیب که نوجوان اهمیت می دهد که بشدت مورد توجه باشد ، صاحب شخصیت باشد و اطرافیانش او را به عنوان دوست یا شریک تلقی کنند .

والدین می توانند با همراهی بیشتر و با درک فرزند خود مثل یک دوست در کنار نوجوان خود باشند تا مجبور نشوند بعدا متحمل اتفاقات ناشی از دوستی نوجوانشان با دوستان و همسالان ناباب شوند . از اشتباهات بزرگ والدین گاهی همین تنها گذاشتن نوجوان ، در این برهه ی حساس است .

گفتاردرمانی

گفتاردرمانی یا آسیب شناسی گفتار و زبان رشته ای از علوم توانبخشی است که توسط یک متخصص بالینی بنام گفتار درمانگر یا آسیب شناس گفتار و زبان (SLP) به بررسی، تشخیص و درمان اختلالات ارتباطی، اختلالات درکی، اختلالات صوت و مشکلات بلع می پردازد.

یک تصور غلط و رایج این است که گفتار درمانی را شاخه ای از روانشناسی می دانند که با صحبت کردن با مردم به اصلاح اختلالات رفتاری می پردازد. عده ای زیادی از مردم این رشته را محدود به اصلاح کردن اختلالات تلفظ می دانند (مثلاً فردی که توانایی تلفظ حرف ر را ندارد ) .

در حقیقت گفتار درمانی با حوزه گسترده ای از موضوعات گفتار(تکلم)،زبان،بلع،صوت و ارتباط درگیرمیشود برخی شامل :

مشکلات پیداکردن کلمات : می تواند تحت تاثیر مشکلات خاص زبان مثل تاخیر زبانی یا تحت تأثیر مشکلات عمومی مثل مشکلات مغزی باشد .

مشکلات ارتباط اجتماعی : اینکه  افراد چگونه افکار و نظرات خود را منتقل کنند .

نقص ساختاری زبان : مشکلات ساخت جمله ، که می تواند از نظر معنایی یا دستوری دارای ایراد باشد .

مشکلات خواندن و نوشتن (سواد) : که وابسته به آوانگاری (ارتباط حروف و صداها ) معنایی (ارتباط کلمات و معانی) ها یا فهمیدن معنا و مفهوم متن ها

مشکلات صوت : صداهای گوش خراش و صداهای خیلی نازکی یا اختلالات صوتی که روی ارتباط اجتماعی فرد تاثیر بگذارد .

مشکلات ادراکی (مثل ترجمه حافظه عملکرد اجرایی) : در حوزه ای که روی ارتباط فرد تاثیرگذار باشد .

 برنامه های گفتار درمانی

ملانی پوتوک (Melanie Potock) متخصص آسیب شناسی زبان و گفتار می گوید: آسیب شناسان زبان و گفتار نه تنها مشکلات بیان، زبان و درک را ارزیابی و حل می کنند، بلکه برخی از آنها روی بلع و غداخورن هم تمرکز دارند. او معتقد است بسیاری از کودکانی که به سختی حرف می زنند مشکلاتی در غذاخوردن هم دارند. درست است که اولین موردی که به ذهن می آید کودکان با نیازهای خاص هستند، ولی مشکلات صحبت کردن و غذا خوردن در سایر کودکان نیز مشهود است. هر دو عمل حرف زدن و بلعیدن جنبه های حرکتی بسیار ظریف زبان، فک و لبها را در هماهنگی کامل یا یکدیگر درگیر می کنند که همیشه هم کار خیلی راحتی نیست!

ممکن است متخصصان برای این کار از اسباب بازی های فوت کردنی و سوت ها استفاده کنند و از کودکان بخواهند تا مسابقه ی “پنبه فوت کنی” بگذارند و به این صورت ماهیچه های مورد استفاده در حرف  زدن و غذا خوردن را تقویت کنند. نی های رنگی، مسواک های موزیکال و حلقه های حباب ساز، استراتژی های سرگرم کننده ی دیگری هستند که به کودکان کمک می کنند تا حس های مختلف را در دهان شان تحمل کنند.

آموزش کاربرد زبان

آسیب شناسان زبان و گفتار با کودکانی کار می کنند که در درک نشانه های اجتماعی، فهمیدن دیگران، و استفاده از کلمات و زبان بدن برای برقراری ارتباط کارآمد و پیدا کردن دوست، دچار مشکل هستند. میشل گارسیا وینر (Michelle Garcia Winner) و دکتر پاملا جی کروک (Pamela J Crooke) آسیب شناسان گفتار و زبان و از نویسندگان کتاب «Socially Curious and Curiously Social» معتقد ند: بخش کاربردی زبان و ارتباط شامل مسائل مربوط به ارتباط اجتماعی است، زبان اجتماعی هم یکی از این مسائل است، ولی تنها مسئله ی این بخش نیست. دریافت اطلاعات اجتماعی برای فرآوری کردن و پاسخ دادن به نشانه های غیر کلامی که از پس زمینه ی گفت وگو، مردم و زبان آنها به دست می آیند، برای دانش آموزانی که مشکلاتِ یادگیری اجتماعی دارند، واقعا مشکل است. این مسائل شامل طیف بیماری اوتیسم، ناتوانی در یادگیریِ غیرکلامی، اختلالِ زبان کلامی،اختلال بیش فعالی، کمبود تمرکز و غیره می شوند. این دانش آموزان می توانند تحت درمانی به نام تفکر اجتماعی قرار بگیرند که به آنها رابطه ی بین طرز تفکر و رفتار و طرز عکس العمل دیگران را می آموزد.

اهمیت و ضرورت علم گفتار درمانی

یکی از ضروری ترین نیازهای زندگی روزمره انسان، " ارتباط " داشتن با دیگران و انتقال خواسته ها، علایق، مشکلات و درونگریهای خود به آنهاست.گفتار را می توان نظامی قراردادی دانست که به منظور ارتباط بین انسانها به کار میرود و از یک پشتوانه درکی و شناختی (زبان) برخوردار است. هر چند نوشته ها، اشارات، نشانه ها، حالات چهره و ... همگی راههای مختلف انتقال اندیشه ها و خواسته های فرد می باشند ، ولی گفتار اصلی ترین وسیله ارتباطی انسان است.

امروزه پدر و مادران با کسب آگاهی های لازم توانسته اند با مشکل گفتاری کودک خود آشنا شده و به موقع، راه های پیش گیری از آن را جست و جو و اقدام به گفتار درمانی نمایند.در گذشته علم «گفتاردرمانی»، نقش کم رنگی در جامعه ایفا می کرد و به دلیل سطح آگاهی پایین خانواده ها، اغلب کودکان با مشکل گفتاری، بدون درمان می ماندند و در دوران نوجوانی و بزرگسالی، مشکلاتی در زندگی اجتماعی خود پیدا می کردند. گوشه گیری، از جمع گریزان بودن و تمسخر اطرافیان و همسالان موجب می شد آنان از پیشرفت های تحصیلی و اجتماعی به دور باشند. امروزه متخصصان «گفتار درمانی» توانسته اند این مشکل را به راحتی حل نموده و دغدغه و نگرانی را از خانواده ها دور سازند.

 می دانیم که زبان، وسیله ای برای ابراز عواطف و احساسات و ارتباط افکار و اندیشه هاست که اگر وجود نداشت یا نمی توانست کارآیی خود را به معرض نمایش بگذارد، انتظار می رفت بسیاری از فعالیت های روزمره ی زندگی، به کندی پیش رود و ارتباطات نتواند تداوم یابد.در مبحث رشد،اگر محدودیتی در یکی از سیستم های رشدی کودک ایجاد شود،خسارت جبران ناپذیری در انتظار کودک است.در تمام شاخه های رشدی باید هماهنگی و توازن بدون محدودیتی وجود داشته باشد.اختلال در هر مورد رشدی ( حرکتی، شناختی، گفتاری، بینایی، جسمی و...) پیشرفت های کودک را دچار بحران می کند و استقلال از او سلب گشته و نیازمندی به دیگران،جایگزین آن می گردد،در حالی که استقلال، توانایی های کودک را افزایش داده و موجب می شود که او در روابط اجتماعی با هم نوعان خویش بتواند نقش های کلیدی را به دست آورد.

در علم «گفتار درمانی»، دلایل زیادی را در تأخیر رشد گفتار و زبان بر شمرده اند؛ مانند عقب افتادگی ذهنی، مشکلات عاطفی و روانی، مشکلات جسمی، مغزی و محیطی که هر کدام به نوبه ی خود می تواند نقش مخربی را در کلام و زبان ایجاد کند.

یکی از عمده ترین اختلالات گفتاری، عقب ماندگی ذهنی است که خود می تواند پایه گذار بسیاری از اختلالات دیگر باشد. در بحث مشکل جسمی باید به نقیصه های کم شنوایی و ناشنوایی، کم بینایی یا نابینایی اشاره کرد. در سیستم شنیداری، بیان گفتار از طریق شنیدن حاصل می شود که چنان چه اختلالی در این قسمت به وجود آید، تأخیر در رشد زبان و گفتار، قابل مشاهده است.

کودکانی که از سلامت فیزیکی و عاطفی برخوردارند، در تکلم، استقلال یافته تر از کودکانی اند که در خانواده های پر تنش زندگی می کنند. در این خانواده ها رشد حسی و حرکتی، با محدودیت پیش می رود زیرا زبان، نیاز به یک هماهنگی عصبی دارد و تأخیر در مهارت های حسی و حرکتی، رشد گفتار را کُند و با مشکل روبه رو می سازد.

در عملکرد گفتار، نقش هوش طبیعی را نباید نادیده گرفت؛ هوش می تواند شناخت نمادها را به همراه داشته باشد تا فرد، از دیگر عملکردهای شناختی هم چون توجه کردن، شناسایی و ایجاد ارتباط و ذخیره ی آن در حافظه بهره گیرد.

ارزیابی و مطالعه دقیق اختلالات گفتار و زبان یا اختلالات ارتباطی و همچنین نوتوانی و بازتوانی، اختیارات متخصصین گفتار درمانگر است.

مادر،الگویی مناسب و مثبت در راستای رشد گفتار کودک است که این ارتباط عاطفی نباید خدشه دار شود و خلل و انحرافی در آن شکل گیرد. باید توجه داشت که رشد زبان از لحاظ جنسیتی در دختران، زودتر و بیش تر از پسران آغاز می شود؛ به خصوص در خانواده های تک فرزندی که توجه زیادی به آموزش زبان فرزند می شود.

کودکان علاقه ی زیاد به عضو شدن در گروه همسالان خود دارند و تلاش زیادی در این جهت، انجام می دهند تا بر رشد و پیشرفت گفتار خود بیفزایند؛ در واقع انگیزه  صحبت کردن در گروه های هم سن، افزایش می یابد و به طور دسته جمعی به تماشای تلویزیون و یا نقاشی و نوشتن می پردازند.

 مشکلات گفتاری را می توان در مرز بین 12 تا 24 ماهگی مشاهده کرد. در این سن، کودک به جای گفتار باید بتواند از علم اشاره به خوبی بهره ببرد مانند (بای بای یا بَه بَه) و در تقلید صداها مشکلی نداشته باشد مانند تقلید صدای یک حیوان، جیغ زدن و...

زمانی که سن کودک از 2 سالگی فراتر رفت، باید بتواند صداها و لغاتی را بیان کند و فقط مختص یک صدا یا لغت – آن هم تکراری – نباشد. در صحبت کردن، خانواده ها باید به تُن صدا و گرفتگی آن توجه داشته باشند. کودکانی که در این سن، در انجام کارهای ساده، با مشکل مواجه می شوند، جملات را به طور کامل بیان نمی کنند و فقط از کلمات محدود استفاده می نمایند و به طور کلی در فهمیدن و درک مطالب مشکل دارند،در معرض خطر قرار دارند و به منظور پیش گیری از مشکلات گفتاری باید توجه بیش تری به آنان نمود.در چنین شرایطی است که اگر والدین متوجه مشکلات خاصی در روند گفتاری فرزند خود بشوند حتما باید از کمک تخصصی یک گفتار درمانگر بهره برده و مشاوره لازم را داشته باشند.

 

 منصب حضرت محمد (ص)

آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حكومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.

تاریخ ولادت حضرت محمد (ص)

روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته‏اند.

عام الفیل، همان سالى است كه ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مكه یورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاكت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.

محل تولد حضرت محمد (ص)

مكه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).

نسب پدرى

عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قریش) بن كنانة بن خزیمة بن مدركة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.

از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در كتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

مادر حضرت محمد (ص)

آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.

این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، كم‏نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار كرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.

تولد و کودکی حضرت محمد (ص)

بیش از هزار و چهار صد سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( برابر 25آوریل 570 میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب ( مدینه ) چشم از جهان فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه " آمنه " پسر عزیزش ، محمد را به دایه ای به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگیهای شهر پرورش یابد . " حلیمه " زن پاک سرشت مهربان به این کودک نازنین که قدمش در آن قبیله مایه خیر و برکت و افزونی شده بود ، دلبستگی زیادی پیدا کرده بود و لحظه ای از پرستاری او غفلت نمی کرد. کسی نمی دانست این کودک یتیم که دایه های دیگر از گرفتنش پرهیز داشتند ، روزی و روزگاری پیامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا پایان روزگار با عظمت و بزرگی بر زبان میلیونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صدای بلند برده خواهد شد ، و مایه افتخار جهان و جهانیان خواهد بود . " حلیمه " بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی رسیده بود به مکه باز گردانید . دو سال بعد که " آمنه " برای دیدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفت ، فرزند دلبندش را نیز همراه برد . پس از یک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ، اما دربین راه ، در محلی بنام " ابواء " جان به جان آفرین تسلیم کرد ، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دو چندان اثر کرد . سپس زنی به نام ام ایمن این کودک یتیم ، این نوگل پژمرده باغ زندگی را همراه خود به مکه برد . این خواست خدا بود که این کودک در آغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود ، تا رنجهای تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در بوته آزمایش قرار گیرد ، تا در آینده ، رنجهای انسانیت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نیک دریابد . از آن زمان در دامان پدر بزرگش " عبد المطلب " پرورش یافت . " عبد المطلب " نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی در پیشانی تابناکش ظاهر بود ، مهربانی عمیقی نشان می داد . دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب ، " محمد " از سرپرستی پدر بزرگ نیز محروم شد . نگرانی " عبد المطلب " در واپسین دم زندگی بخاطر فرزند زاده عزیزش محمد بود . به ناچار " محمد " در سن هشت سالگی به خانه عموی خویش ( ابو طالب ) رفت و تحت سرپرستی عمش قرار گرفت . " ابوطالب " پدر " علی " بود . ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ، یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف و مهربانی ، از برادرزاده عزیزش پرستاری و حمایت کرد . حتی در سخت ترین و ناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل ، برای نابودی " محمد " دست در دست یکدیگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمایت برادر زاده اش سپر بلا کرد و از هیچ چیز نهراسید و ملامت ملامتگران را ناشنیده گرفت .

نوجوانی و جوانی حضرت محمد (ص)

آرامش و وقار و سیمای متفکر " محمد " از زمان نوجوانی در بین همسن و سالهایش کاملا مشخص بود . به قدری ابو طالب او را دوست داشت که همیشه می خواست با او باشد و دست نوازش بر سر و رویش کشد و نگذارد درد یتیمی  او را آزار دهد . در سن 12سالگی بود که عمویش ابو طالب او را همراهش به سفر تجارتی - که آن زمان در حجاز معمول بود - به شام برد . درهمین سفر در محلی به نام " بصری " که از نواحی شام ( سوریه فعلی ) بود ، ابو طالب به " راهبی " مسیحی که نام وی  " بحیرا " بود برخورد کرد . بحیرا هنگام ملاقات محمد - کودک ده یا دوازده ساله - از روی نشانه هایی که در کتابهای مقدس خوانده بود ، با اطمینان دریافت که این کودک همان پیغمبر آخر الزمان است . باز هم برای اطمینان بیشتر او را به لات و عزی - که نام دو بت از بتهای  اهل مکه بود - سوگند داد که در آنچه از وی  می پرسد جز راست و درست بر زبانش نیاید . محمد با اضطراب و ناراحتی گفت ، من این دو بت را که نام بردی دشمن دارم . مرا به خدا سوگند بده ! بحیرا یقین کرد که این کودک همان پیامبر بزرگوار خداست که بجز خدا به کسی  و چیزی عقیده ندارد . بحیرا به ابو طالب سفارش زیاد کرد تا او را از شر دشمنان بویژه یهودیان نگاهبانی کند ، زیرا او در آینده مأموریت بزرگی به عهده خواهد گرفت . محمد دوران نوجوانی و جوانی را گذراند . در این دوران که برای افراد عادی ، سن ستیزه جویی و آلودگی به شهوت و هوسهای زودگذر است ، برای محمد جوان ، سنی  بود همراه با پاکی ، راستی و درستی ، تفکر و وقار و شرافتمندی و جلال . در راستی  و درستی و امانت بی مانند بود . صدق لهجه ، راستی  کردار ، ملایمت و صبر و حوصله در تمام حرکاتش ظاهر و آشکار بود . از آلودگیهای  محیط آلوده مکه بر کنار ، دامنش از ناپاکی بت پرستی پاک و پاکیزه بود بحدی  که موجب شگفتی همگان شده بود ، آن اندازه مورد اعتماد بود که به " محمد امین " مشهور گردید . " امین " یعنی درست کار و امانتدار . در چهره محمد از همان آغاز نوجوانی و جوانی  آثار وقار و قدرت و شجاعت و نیرومندی آشکار بود . در سن پانزده سالگی در یکی  از جنگهای قریش با طایفه " هوازن " شرکت داشت و تیرها را از عموهایش بر طرف می کرد . از این جا می توان به قدرت روحی و جسمی محمد پی برد . این دلاوری بعدها در جنگهای اسلام با درخشندگی  هر چه ببیشتر آشکار می شود ، چنانکه علی ( ع ) که خود از شجاعان روزگار بود درباره محمد (ص) گفت : " هر موقع کار در جبهه جنگ بر ما دشوار می شد ، به رسول خدا پناه می بردیم و کسی از ما به دشمن از او نزدیکتر نبود " با این حال از جنگ و جدالهای بیهوده و کودکانه پرهیز می کرد . عربستان در آن روزگار مرکز بت پرستی بود . افراد یا قبیله ها بتهایی از چوب و سنگ یا خرما می ساختند و آنها را می پرستیدند . محیط زندگی محمد به فحشا و کارهای زشت و می خواری و جنگ و ستیز آلوده بود ، با این همه آلودگی محیط ، محمد هرگز به هیچ گناه و ناپاکی آلوده نشد و دامنش از بت و بت پرستی همچنان پاک ماند . روزی ابو طالب به عباس که جوانترین عموهایش بود گفت : " هیچ وقت نشنیده ام محمد (ص) دروغی بگوید و هرگز ندیده ام که با بچه ها در کوچه بازی کند " . از شگفتیهای جهان بشریت است که با آنهمه بی عفتی و بودن زنان و مردان آلوده در آن دیار که حتی به کارهای زشت خود افتخار می کردند و زنان بدکار بر بالای بام خانه خود بیرق نصب می نمودند ، محمد (ص) آنچنان پاک و پاکیزه زیست که هیچکس - حتی دشمنان - نتوانستند کوچکترین خرده ای بر او بگیرند . کیست که سیره و رفتار او را از کودکی تا جوانی و از جوانی تا پیری بخواند و در برابر عظمت و پاکی روحی و جسمی او سر تعظیم فرود نیاورد ؟ !

یادی از پیمان جوانمردان یا ( حلف الفضول ) 

در گذشته بین برخی از قبیله ها پیمانی به نام " حلف الفضول " بود که پایه آن بر دفاع از حقوق افتادگان و بیچارگان بود و پایه گذاران آن کسانی بودند که اسمشان " فضل " یا از ریشه " فضل " بود . پیمانی  که بعدا عده ای از قریش بستند هدفی جز این نداشت . یکی از ویژگیهای این پیمان ، دفاع از مکه و مردم مکه بود در برابر دشمنان خارجی . اما اگر کسی غیر از مردم مکه و هم پیمانهای  آنها در آن شهر زندگی می کرد و ظلمی بر او وارد می شد ، کسی به دادش نمی رسید . اتفاقا روزی مردی از قبیله بنی  اسد به مکه آمد تا اجناس خود را بفروشد . مردی از طایفه بن سهم کالای او را خرید ولی قیمتش را به او نپرداخت . آن مرد مظلوم از قریش کمک خواست ، کسی به دادش نرسید . ناچار بر کوه ابو قبیس که در کنار خانه کعبه است ، بالا رفت و اشعاری درباره سرگذشت خود خواند و قریش را به یاری  طلبید . دادخواهی او عده ای  از جوانان قریش را تحت تأثیر قرار داد . ناچار در خانه عبد الله پسر جدعان جمع شدند تا فکری به حال آن مرد کنند . در همان خانه که حضرت محمد (ص) هم بود پیمان بستند که نگذارند به هیچکس ستمی شود ، قیمت کالای آن مرد را گرفتند و به او برگرداندند. بعدها پیامبر اکرم (ص) از این پیمان ، به نیکی یاد می کرد . از جمله فرمود : " در خانه عبد الله جدعان شاهد پیمانی  شدم که اگر حالا هم - پس از بعثت به پیامبری - مرا به آن پیمان دعوت کنند قبول می کنم . یعنی حالا نیز به عهد و پیمان خود وفادارم " . محمد (ص) در سن بیست سالگی به این پیمان پیوست ، اما پیش از آن - همچنان که بعد از آن نیز - به اشخاص فقیر و بینوا و کودکان یتیم و زنانی  که شوهرانشان را در جنگها از دست داده بودند ، محبت بسیار می کرد و هر چه می توانست از کمک نسبت به محرومان خودداری نمی نمود . پیوستن وی نیز به این پیمان چیزی جز علاقه به دستگیری بینوایان و رفع ستم از مظلومان نبود .

ازدواج حضرت محمد (ص)

وقتی امانت و درستی محمد (ص) زبانزد همگان شد ، زن ثروتمندی از مردم مکه بنام خدیجه دختر خویلد که پیش از آن دوبار ازدواج کرده بود و ثروتی زیاد و عفت و تقوایی  بی نظیر داشت ، خواست که محمد (ص) را برای تجارت به شام بفرستد و از سود بازرگانی خود سهمی به محمد (ص) بدهد . محمد (ص) این پیشنهاد را پذیرفت . خدیجه " میسره " غلام خود را همراه محمد (ص) فرستاد . وقتی " میسره " و " محمد " از سفر پر سود شام برگشتند ، میسره گزارش سفر را جزء به جزء به خدیجه داد و از امانت و درستی محمد (ص) حکایتها گفت ، از جمله برای خدیجه تعریف کرد : وقتی به " بصری " رسیدیم ، امین برای استراحت زیر سایه درختی نشست . در این موقع ، چشم راهبی که در عبادتگاه خود بود به " امین " افتاد . پیش من آمد و نام او را از من پرسید و سپس چنین گفت : " این مرد که زیر درخت نشسته ، همان پیامبری است که در ( تورات ) و ( انجیل ) درباره او مژده داده اند و من آنها را خوانده ام " . خدیجه شیفته امانت و صداقت محمد (ص) شد . چندی بعد خواستار ازدواج با محمد گردید . محمد (ص) نیز این پیشنهاد را قبول کرد . در این موقع خدیجه چهل ساله بود و محمد (ص) بیست و پنج سال داشت . خدیجه تمام ثروت خود را در اختیار محمد (ص) گذاشت و غلامانش رانیز بدو بخشید . محمد (ص) بیدرنگ غلامانش را آزاد کرد و این اولین گام پیامبر در مبارزه با بردگی بود . محمد (ص) می خواست در عمل نشان دهد که می توان ساده و دور از هوسهای زود گذر و بدون غلام و کنیز زندگی کرد . خانه خدیجه پیش از ازدواج پناهگاه بینوایان و تهیدستان بود . در موقع ازدواج هم کوچکترین تغییری  - از این لحاظ - در خانه خدیجه بوجود نیامد و همچنان به بینوایان بذل و بخشش می کردند . حلیمه دایه حضرت محمد (ص) در سالهای قحطی و بی بارانی به سراغ فرزند رضاعی اش محمد (ص) می آمد . محمد (ص) عبای خود را زیر پای او پهن می کرد و به سخنان او گوش می داد و موقع رفتن آنچه می توانست به مادر رضاعی ( دایه ) خود کمک می کرد . محمد امین بجای  اینکه پس از در اختیار گرفتن ثروت خدیجه به وسوسه های  زودگذر دچار شود ، جز در کار خیر و کمک به بینوایان قدمی بر نمی داشت و بیشتر اوقات فراغت را به خارج مکه می رفت و مدتها در دامنه کوهها و میان غار می نشست و در آثار صنع خدا و شگفتیهای جهان خلقت به تفکر می پرداخت و با خدای جهان به راز و نیاز سرگرم می شد . سالها بدین منوال گذشت ، خدیجه همسر عزیز و باوفایش نیز می دانست که هر وقت محمد (ص) در خانه نیست ، در " غار حرا " بسر می برد . غار حرا در شمال مکه در بالای کوهی قرار دارد که هم اکنون نیز مشتاقان بدان جا می روند و خاکش را توتیای چشم می کنند . این نقطه دور از غوغای شهر و بت پرستی و آلودگیها ، جایی است که شاهد راز و نیازهای محمد (ص) بوده است بخصوص در ماه رمضان که تمام ماه را محمد (ص) در آنجا بسر می برد . این تخته سنگهای سیاه و این غار ، شاهد نزول " وحی " و تابندگی انوار الهی بر قلب پاک " عزیز قریش " بوده است . این همان کوه " جبل النور " است که هنوز هم نور افشانی می کند .

آغاز بعثت حضرت محمد (ص)

محمد امین (ص) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نیاز با آفریننده جهان می پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذیرش وحی - کم کم - آماده می شد . درآن شب بزرگ جبرئیل فرشته وحی مأمور شد آیاتی از قرآن را بر محمد (ص) بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد . سن محمد (ص) در این هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهایی و توجه خاص به خالق یگانه جهان جبرئیل از محمد (ص) خواست این آیات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی  علم بالقلم . علم الانسان ما لم یعلم " . یعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفرید . او انسان را از خون بسته آفرید . بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است . خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست . محمد (ص) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانایی  خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنید - در دفعه سوم - محمد (ص) احساس کرد می تواند " لوحی " را که در دست جبرئیل است بخواند . این آیات سرآغاز مأموریت بسیار توانفرسا و مشکلش بود . جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و محمد (ص) نیز از کوه حرا پایین آمد و به سوی خانه خدیجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خدیجه دانست که مأموریت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمی دارد زیرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بینوایان کمک می کنی و ستمدیدگان را یاری می نمایی " . سپس محمد (ص) گفت : " مرابپوشان " خدیجه او را پوشاند . محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خدیجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانایان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد (ص) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنین گفت : آنچه برای محمد (ص) پیش آمده است آغاز پیغمبری  است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود می آید . خدیجه با دلگرمی به خانه برگشت .

خانواده به گروهی از افراد گفته می شود که با یکدیگر از طریق هم خونی، تمایل سببی، و یا مکان زندگی مشترک وابستگی دارند.افرادی که در این واحد کوچک اجتماعی رشد می یابند و تربیت می شود به میزان رشد و شکوفایی شان سهم در واحدهای اجتماعی بزرگ انسانی دارند.

نظام خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است که اساس و زیرساخت واحدهای بزرگ اجتماعی بشری به شمار می رود.افرادی که روزی به عنوان فرمانروای مقتدر و سیاستمدار سترگ، و مدیر نیرومند، و مبتکر توانا در جامعه ظهور می کنند، و مسؤولیتهای سنگین و خطیری را به عهده می گیرند، نظام خانواده و کانون گرم پدر و مادر تربیتگاه نخستین آنها است.

رشد و شکوفایی این نظام محبوب و بی بدیل، مرهون شناخت و رعایت دقیق حقوق هریکی از اعضای آن نسبت به یکدیگر است، همانطوری که نظامهای بزرگ اجتماعی، قوانین و حقوق خاصی خودش را در ارتباط با اداره واستحکام و رشد و بالندگی دارد، نظام خانواده نیز چنین است.

مهمترین رکن در نظام خانواده پدر و مادر، و زن و شوهر است که هرکدام از حقوق ویژه ای در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با فرزندان برخوردار هستند، رعایت این حقوق، رشته های پربار نظام خانواده را مستحکم می سازد. تأمین شرایط زندگی شیرین و شایسته و ایجاد محیط سالم و امن محصول ایمان و اعتقاد زن و مرد به قانون دینی و عمل بر طبق آن می باشد.

شناخت مسایل مربوط به خانواده اعم از زن و مرد و فرزندان و قضاوت در باره احکام و حقوق آنان، بدون شناخت و توجه به موقعیت و جایگاه نهاد خانواده سخن ناصواب خواهد بود، و همچنین سخن گفتن از حقوق فردی و اجتماعی مرد و یا زن و بررسی حقوق زن و شوهر بدون عنایت به نقش و موقعیت خانواده در متون و منابع دینی امری ناشدنی است. بدین لحاظ ضروری است که پیش از بررسی نقش حقوق متقابل زن و مرد در تعالی و استحکام خانواده به موقعیت و جایگاه این نهاد مقدس اشاره شود. 

مقدمه
اول ذی الحجه سالروز ازدواج مبارك امیر المؤمنین علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است. آغاز این زندگی مشترك در خانه ای ساده؛ اما پر از نور و مهر بود. یاد خدا چلچراغ خانة آنان بود و غیر از جلب رضایت حق خواستة دیگری آنها را به خود مشغول نكرد. حضرت زهرا علیها السلام رازدار و كفو علی علیه السلام بود و علی علیه السلام پناهگاه و تكیه گاه فاطمه علیها السلام . این خانوادة ساده و بی آلایش برای جهانیان مایة بركت شد و زیباترین گلهای وجود در همان خانه پرورش یافت.

امام خمینی قدس سرّه در توصیف این خانه می فرماید:

«یك كوخ چهار ـ پنج نفری در صدر اسلام داشته ایم و آن كوخ فاطمه علیها السلام است، بركات این كوخ چند نفری آن قدر زیاد است كه عالم را از نورانیت پر كرده است، كوخ نشینان این كوخ محقّر در مراتب معنوی آن قدر بالا بودند كه دست ملكوتیها هم به آ نها نمی رسد. جنبه های تربیتی این كوخ آن قدر والا بوده است كه همة بركات بلاد مسلمین، خصوصاً در مثل بلاد ما، همه از بركات آنها است.»

به همین مناسبت بنا داریم در طی سلسله مباحث و مقالاتی به موضوع نظام خانواده در اسلام بپردازیم، بدان امید كه با الهام گرفتن از مبانی نورانی قرآن و عترت خانواده ای موفق داشته و یا تشكیل بدهیم.

هدف از تشكیل خانواده

از نگاه قرآن و روایات، تشكیل خانواده دارای حكمتها و دلایل متنوع روانی، اخلاقی، اجتماعی و دینی است و این علل در واقع، اصول و پایه های تأكید اسلام بر تشكیل خانواده و ضرورت تقویت و تحكیم این نهاد شمرده می شود كه در این مجال به چند نمونه از آنها اشاراتی می رود:

1- امنیت و آرامش: نخستین و اساسی ترین حكمتی كه قرآن مجید با صراحت بدان می پردازد، رسیدن انسان به آرامش روحی و روانی در پرتو تشكیل خانواده است:

«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ»؛ «از نشانه های او این است كه از (جنس) خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در كنارشان آرام گیرید و میانتان دوستی و مهر نهاد. براستی كه در این (نعمت) برای مردمی كه می اندیشند، قطعاً نشانه هایی است.»
در واقع آرامش و مودّت، جان مایة تحكیم پیوند خانوادگی است و هر قدر این جان مایه تقویت شود، نهاد خانواده مستحكم تر می گردد و آرامش بیشتری بر زندگی حاكم می شود.

از سنن آفریدگار جهان این است كه مرد و زن را به گونه ای آفریده است كه مكمل یكدیگرند و از این رو، تا در كانون خانواده و در كنار هم قرار نگیرند، آرامش پیدا نمی كنند و به یقین سعادت زن و مرد در ا ین است كه از سنتهای آفرینش خارج نشوند و تحت تأثیر جذبه های سطحی و زودگذر قرار نگیرند و در پی آن گونه جاذبه ای باشند كه تمام وجود آنها را به یكدیگر پیوند دهد و آنها را در اعماق جان و دل متحد سازد.

مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله در ذیل آیة فوق الذكر می فرماید: «هر یك از زن و مرد به دستگاه خاصی مجهز شده است، به گونه ای كه در عمل، هر یك كار دیگری را تكمیل می كند، و تولید نسل، برآیندی از مجموع آن دو است، پس هر یك از زن و مرد فی نفسه ناقص و نیازمند دیگری است و از مجموع آن دو یك واحد تام به وجود می آید كه می تواند تولید نسل را موجب شود، به دلیل همین نقص و نیازمندی است كه هر یك از آن دو به سوی دیگر كشیده می شود تا با پیوند با او آرامش یابد؛ زیرا هر ناقصی مشتاق كمال خویش است و هر نیازمندی به كسی یا چیزی مایل است كه نیاز او را برطرف سازد.»

خانواده فقط محیط آمیزش جسمها نیست؛ بلكه والاتر از آن، محیط آمیزش روحها و جذب باطنی زن و مرد به یكدیگر و پر شدن خلأ روحی هر یك به دیگری است و این همان چیزی است كه با خلقت و آفرینش زن و مرد هماهنگ است، و آنها بدین وسیله به مرحله ای می رسند كه خود را جدای از یكدیگر نمی بینند و حتی به جرأت می توان گفت كه علاقة هر یك از آنها به خود، عین علاقه به یكدیگر و علاقة به دیگری، عین علاقه به خویش است و از این رو است كه مولوی می گوید:

من كیم لیلی و لیلی كیست، من

هر دو یك روحیم اندر دو بدن

و به درستی اگر چنین نباشد، عیب و نقص انسانها است كه با دور ماندن از اقتضای آفرینش و الهام نگرفتن از وحی الهی، گرفتار دامها و تاریكیهایی شده اند كه خود مسبّب آن بوده اند.

مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، با تعجب و شگفتی عرض كرد: «اِنَّ الرَّجُلَ یتَزَوَّجُ الْمَرْأة وَمَا رَآهَا وَمَا رَأتْهُ قَطُّ حَتَّی اِذَا ابْتَنَی بِهَا اِصْطَحَبَا وَمَا شَیءٌ اَحَبَّ اِلَیهِمَا مِنَ الْآخَرِ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: «وَجَعَلَ بَینَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»؛ چگونه است كه مردی با زنی ازدواج می كند كه هرگز پیش از آن، نه او آن زن را دیده، و نه آن زن، او را؛ اما همین كه ازدواج صورت می گیرد و مرد بر زن وارد می شود و همدم می گردند، هیچ چیز برای آنها دوست داشتنی تر از یكدیگر نیست؟! پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ او (به این بخش از آیة سورة روم بسنده كرد و) فرمود: خداوند میان شما دوستی و مهر قرار داده.»

مرحوم علام طباطبایی رحمه الله درباره نقش دوستی و مودّت در خانواده می نویسد: «خانواده یكی از بارزترین جلوه گاه های مودّت و رحمت است كه از یك طرف دو زوج را به یكدیگر پیوند می دهد و از طرف دیگر، موجب می شود كه هر دو به ویژه زن، بر فرزندان خردسال خود كه در تأمین نیازهای جسمانی و حیاتی خویش عاجز و ضعیف اند، مهر بورزند و به پناه دادن، نگهداری، پوشش، تغذیه و تربیت آنها اقدام كنند و اگر این مهرورزی نبود، نسل بشر منقرض می شد و نوع انسان هیچ گاه امكان تداوم حیات نمی یافت.»
2- زن و مرد لباس یكدیگرند: از نگاه قرآن، تشكیل خانواده به معنای تهیة لباس تقوا از سوی پسر و دختر برای یكدیگر است. در فرازی از آیات خداوند در كنار لباس و زیورهای مادی برای تن و جسم، تقوا را به عنوان لباس و زیور روح مطرح می فرماید: «وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَیر»؛ «لباس تقوا بهترین لباسها است.»

از سوی دیگر تصریح می فرماید كه زن و شوهر لباس یكدیگرند: «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن »؛ «آنها لباس شما و شما لباس آنها هستید.»

اگر این دو آیة نورانی را در كنار هم قرار دهیم، به روشنی دلالت دارند كه تشكیل خانواده یكی از بارزترین مصادیق لباس تقوا است، از این رو پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ فَلْیتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْبَاقِی؛10 هر كس ازدواج كند، نصف دینش را احراز كرده است، پس نصف باقی مانده را نگهداری كند.»

 

پروفسور محمود حسابی (زاده ۳ اسفند ۱۲۸۱ در تهران – درگذشت ۱۲ شهریور ۱۳۷۱ در ژنو) با نام اصلی محمود خان میرزا حسابی معروف به پروفسور حسابی فیزیکدان، سناتور، وزیر آموزش و پرورش و بنیانگذار فیزیک دانشگاهی در ایران بود.

زندگی نامه دکتر حسابی

سید محمود حسابی در سال ۳ اسفند ۱۲۸۱ (۱۳۲۱ ه‍. ق) در تهران از پدر و مادر تفرشی زاده شد. پدرش سید عباس معزالسلطنه و مادرش گوهرشاد حسابی هر دو اهل تفرش و از سادات تفرش بودند.

 او چهار سال اول دوران کودکی اش را در تهران سپری نمود. در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت با تنگدستی و مرارت های دوری از میهن، در مدرسه کشیش های فرانسوی آغاز کرد. در همان زمان تعلیمات مذهبی و ادبیات فارسی را نزد مادرش فرا می گرفت. او قرآن و دیوان حافظ را از حفظ می دانست. او همچنین بر کتب بوستان، گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی و منشات قائم مقام فراهانی اشراف کامل داشت. حسابی با شعر و موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک غرب به خوبی آشنا بود. او در نواختن ویولن و پیانو مهارت داشت. وی در چند رشته ورزشی نیز موفقیت هایی کسب کرد، از جمله کسب مدرک نجات غریق در رشته شنا در دوران نوجوانی در بیروت. محمود حسابی در ۱۲ شهریور سال ۱۳۷۱ هجری شمسی در بیمارستان دانشگاه ژنو درگذشت. آرامگاه (خانوادگی) وی در شهر تفرش قرار دارد.

همچنین وزارت راه و ترابری جمهوری اسلامی ایران یکی از کشتی های ناوگان ایران را به نام دکتر حسابی نام گذاری کرده است.

تحصیلات دکتر حسابی

شروع تحصیلات متوسطه او همزمان با آغاز جنگ جهانی اول و تعطیلی مدارس فرانسوی زبان بیروت بود. از این رو به مدت دو سال در منزل به تحصیل پرداخت. پس از آن در کالج آمریکایی بیروت به تحصیلات خود ادامه داد. در سن ۱۷ سالگی لیسانس ادبیات، و در سن ۱۹ سالگی لیسانس بیولوژی را اخذ نمود. پس از آن در رشته مهندسی راه و ساختمان از دانشکده فرانسوی مهندسی در بیروت فارغ التحصیل شد. در آن دوران با اشتغال در نقشه کشی و راهسازی، به امرار معاش خانواده کمک می کرد. او همچنین در رشته های پزشکی، ریاضیات و ستاره شناسی به تحصیلات دانشگاهی پرداخت.

حسابی در دانشگاه سوربن فرانسه، در رشته فیزیک به تحصیل و تحقیق پرداخت. در سال ۱۹۲۷ میلادی در سن ۲۵ سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را، با ارائه رساله ای تحت عنوان «حساسیت سلول های فتوالکتریک»، با درجه عالی دریافت نمود.

لیسانس ادبیات از دانشگاه آمریکایی بیروت (۱۲۹۹ ه‍. ش)

لیسانس مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه فرانسوی بیروت (۱۳۰۱ ه‍. ش)

لیسانس ریاضیات، ستاره شناسی و زیست شناسی از دانشگاه آمریکایی بیروت (۱۳۰۳ ه‍. ش)

لیسانس مهندسی برق از دانشکده برق پاریس (۱۳۰۴ ه‍. ش)

لیسانس مهندسی معدن از مدرسه عالی معدن پاریس (۱۳۰۵ ه‍. ش)

دکتری فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه (۱۳۰۵ ه‍. ش)

مناصب سیاسی

سناتور انتصابی شهر تهران در دوره های اول، دوم و سوم مجلس سنای ایران بود.[۱۳] وی همچنین وزیر آموزش و پرورش کابینه محمد مصدق در سال های ۱۹۵۱–۱۹۵۲ بود.

 فعالیت های شغلی و اجتماعی دکتر حسابی

حسابی با وجود امکان ادامه تحقیقات در خارج از کشور، به ایران بازگشت و به پایه گذاری علوم نوین و تأسیس دارالمعلمین و دانشسرای عالی،[۱۴] دانشکده های فنی و علوم دانشگاه تهران، نگارش ده ها کتاب و جزوه و راه اندازی و پایه گذاری فیزیک و مهندسی نوین پرداخت.

اقدامات علمی و اجرائی

اولین نقشه برداری فنی و تخصصی کشور (راه بندرلنگه به بوشهر)

اولین راهسازی مدرن و علمی ایران (راه تهران به شمشک)

پایه گذاری اولین مدارس عشایری کشور

پایه گذاری دارالمعلمین عالی (دانشسرای عالی)

ساخت اولین رادیو در کشور

راه اندازی اولین آنتن فرستنده در کشور

راه اندازی اولین مرکز زلزله شناسی کشور

راه اندازی اولین رآکتور اتمی سازمان انرژی اتمی کشور

راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران

محاسبه و تعیین ساعت رسمی ایران

پایه گذاری اولین بیمارستان خصوصی در ایران، به نام بیمارستان گوهرشاد

شرکت در پایه گذاری فرهنگستان ایران و ایجاد انجمن زبان فارسی

تدوین اساسنامه طرح تأسیس دانشگاه تهران

پایه گذاری دانشکده فنی دانشگاه تهران

پایه گذاری دانشکده علوم دانشگاه تهران

پایه گذاری شورای عالی معارف

پایه گذاری مرکز عدسی سازی اپتیک کاربردی در دانشکده علوم دانشگاه تهران

پایه گذاری بخش آکوستیک در دانشگاه و اندازه گیری فواصل گام های موسیقی ایرانی به روش علمی

پایه گذاری انجمن موسیقی ایران و مرکز پژوهش های موسیقی

پایه گذاری و برنامه ریزی آموزش نوین ابتدایی و دبیرستانی

پایه گذاری مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران

پایه گذاری مرکز تحقیقات اتمی دانشگاه تهران

پایه گذاری سازمان انرژی اتمی ایران

پایه گذاری اولین رصدخانه نوین در ایران

پایه گذاری مرکز مدرن تعقیب ماهواره ها در شیراز

مشارکت در پایه گذاری مرکز مخابرات اسدآباد همدان

پایه گذاری کمیته پژوهشی فضای ایران

ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی کشور (در ساختمان دانشسرای عالی در نگارستان دانشگاه تهران)

تدوین اساسنامه و تأسیس مؤسسه ملی استاندارد

تدوین آیین نامه کارخانجات نساجی کشور و رساله چگونگی حمایت دولت در رشد این صنعت

پایه گذاری واحد تحقیقاتی صنعتی سغدایی (پژوهش و صنعت در الکترونیک، فیزیک، فیزیک اپتیک، هوش مصنوعی)

راه اندازی اولین آسیاب آبی تولید برق (ژنراتور) در کشور

ایجاد اولین کارگاه های تجربی در علوم کاربردی در ایران

ایجاد اولین آزمایشگاه علوم پایه در کشور

تأسیس واحد تحقیقاتی صنعتی سغدایی (۱۳۶۱)

تشکیل و ریاست کمیته پژوهشی ایران ۱۳۶۰

جوایز و افتخارات دکتر حسابی

 مراسم اهدای نشان لژیون دونور فرانسه

۱۳۴۹ - دریافت عنوان «استاد برجسته دانشگاه تهران»

۱۳۶۵ - برگزاری کنفرانس سالانه فیزیک ایران در ۱۳۶۵ در گرامی داشت محمود حسابی

نشان لژیون دونور فرانسه

نوجوانی، بلوغ و جوانی دوران حساس زندگی هر فردهستند. دوران نوجوانی زمانی است که تغییرات ظاهری و درونی با هم همراه می شوند تا کمال فرا رسد. در این دوران نه تنها رشد جسمانی آهنگی سریع دارد بلکه تکامل احساسات، روابط اجتماعی و منطقی نیز حرکتی تند و رو به جلو دارند. بلوغ دوران شناخت خود و پدیده های پیرامون خود است و شناخت یعنی تولد و زندگی دوباره. جوانی دوران تجارب سبز است. سبز سمبول طراوت، تازگی، روییدن و بهار است. سرما را از خاطره ها می زداید و خورشید را باهمه لطفش به یاد می آورد.
بی شک سلامت جسمی، روحی و روانی در این مقاطع زندگی اساس احساسات زیبا و تجربیات موفق است. نوجوان بلوغ را تجربه می کند و تنها با دانش از وقایع این دوران است که او می تواند به خوبی از تغییرات روحی و جسمی خود استقبال کند و از آن یک فرصت در جهت رشد مهیا کند. جوان خود را در میان انبوهی از نیازهای جدید و احساسات نو می بیند، تغییراتی که به خودی خود ذاتی مقدس دارد و هدفش آماده سازی انسان برای برعهده گرفتن مسئولیتهای زندگی اجتماعی و خانوادگی است. این تغییرات دنیای جدیدی از تواناییها را به روی جوان می گشاید و در مقابل مسئولیتهای گوناگون فردی، خانوادگی، اجتماعی و از همه مهمتر مسئولیت در مقابل خود و خدای خود را پدید می آورد. سلامت روح و جسم کلید برخورد صحیح با این تغییرات بالقوه مثبت است. جوان باید بداند که چه مسائلی روح و جسمش را تهدید می کند. او باید بداند که در مقابل تواناییهایی که خداوند به او اعطا نموده، چه مسئولیتهایی دارد. او باید روشهای حفظ سلامت خود را بشناسد و با آگاهی بر تهدیدات بیرونی مقابله کند و درعین حال از جوانی خود لذت برد و آنرا در خدمت ارتقاء خود و جامعه بکار گیرد.

بلوغ و نوجوان

بسیاری از پژوهشگران معتقدند، نوجوانان با ورود به سن بلوغ، تیزهوش می شوند و به مرور زمان اطلاعات عمومی آنها بالا می رود و سعی می کنند برای هر پرسش، جواب قانع  کننده ای داشته باشند. طبیعی است که در این هنگام هوش و ذکاوت دوستان آنها هم افزایش می یابد. کودکانی که شما سال ها می شناختید، ناگهان مهارت های بسیار زیادی به دست می آورند و اگر سخنی از دوستان خود بشنوند آن را حقیقت محض تلقی می کنند. «نوجوان من زمانی درباره همه چیز با خانواده حرف می زد ولی وقتی به سن بلوغ رسیده حرف کمتری برای گفتن دارد. » این جمله ای است که بسیاری از مراجعه  کنندگان به کلینیک های روان شناسی کودک و نوجوان به پزشکان می گویند و به دنبال چاره ای برای آن می گردند. 

نوجوان با رسیدن به دوران بلوغ، به پرسش ها خیلی کوتاه و فشرده پاسخ می دهد و رازهایش را با دوستان خود مطرح می کند.

نوجوان زودرنج

در سنین بلوغ، عصبانیت، زودرنجی و تاثیرپذیری از دوستان افزایش می یابد و نوجوان به دلیل تمایلی که به گذراندن وقت با هم سن و سالان خود دارد، از فعالیت های خانوادگی دوری می کند. اگر برای انجام کاری از آنها کمک بخواهید، ناراحت می شوند و غرورشان جریحه دار می شود و اگر دوست شان همراه آنها باشد، ممکن است دعوت شما را برای گردش قبول نکنند. نوجوانان دوست دارند مانند هم سن و سال های خود لباس بپوشند و هویت خودشان را از این طریق ابراز کنند بنابراین هر لباسی که مد شود به سرعت در میان نوجوانان رواج پیدا می کند. فراموش نکنید که در سنین بلوغ افت تحصیلی اتفاق می افتد زیرا فعالیت های بیشتری وارد زندگی نوجوانان می شود. بازی فوتبال، توجه به جنس مخالف، مکالمات تلفنی و مهمانی های دوستانه از جمله فعالیت هایی است که در مراحل سنی قبل وجود نداشت.

حریم خصوصی

نوجوانان تمایل دارند بیشتر وقت خود را در اتاقشان و تنها بگذرانند. شاید به این دلیل که نمی خواهند با والدینی که مسایل آنها را درک نمی کنند، مواجه شوند. اگر تلفن، تلویزیون و ضبط صوتی در اتاق آنها باشد فقط در مواقع ضروری از اتاق خود خارج می شوند. 

یکی از دیگر دلایلی که نوجوانان بیشتر اوقات خود را در تنهایی سپری می کنند، این است که در این سنین به خواب بیشتری نیاز دارند و در روزهای تعطیل، اغلب تا ظهر می خوابند. 

تغییر دیگری که در سنین بلوغ رخ می دهد، نیاز به داشتن حریم خصوصی است و والدین باید به این حقوق نوجوان خود احترام بگذارند. نوجوان در دوران بلوغ تصور می کند خانواده او گنجی دارد که تمام نشدنی است و به همین دلیل بدون هیچ محدودیتی با تلفن صحبت می کند.

باز هم بلوغ

سن بلوغ، دورانی است که بسیاری از والدین فرزندان خود را تنبل می نامند. البته این به معنی این نیست که نوجوان شان فعالیت ندارد بلکه فقط در کارهای خانه به والدین کمک نمی کند و خود را با کارهای دیگری مانند تفریح با دوستان، تلفنی حرف زدن، گوش کردن موسیقی و.... سرگرم می کند. وجود این روحیات در نوجوانان طبیعی است و اگر برخی از نشانه های گفته شده را در نوجوان خود مشاهده کردید، آگاه باشید که او در حال گذراندن مرحله بلوغ است و باید خود را با شرایط او وفق دهید تا نوجوانتان از شما فاصله نگیرد.

اعتماد و مسوولیت را به خاطر بسپارید

اگر چه ارتباط میان والدین و فرزندان اهمیت بسیاری دارد ولی نوجوانان همیشه با بحث و گفتگو قانع نمی شوند. بعضی از آنها اول باید به یک رفتار عادت کنند و بعد تفکرشان تغییر کند. 

از هر گونه بحث، نصحیت مستقیم و سر و صدا راه انداختن افراطی پرهیز کنید. 

انتظارات و مجازات ها را قبل از انجام هر عمل نامناسبی برای نوجوان خود معین کنید تا فرزندتان مسوولیت  عمل خود را برعهده گیرد و کسی غیر از خود او مسوول پاداش یا مجازات نباشد. 

هیچ وقت برای تغییر رفتار فرزندتان از زور استفاده نکنید چرا که در صورت انجام چنین کاری شما مسوول تغییر رفتار فرزندتان هستید نه او. 

اگر جایی حق با فرزند نوجوانتان بود، جبهه گیری نکنید تا بداند آزادی انتخاب دارد و شما خواسته خودتان را به او تحمیل نمی کنید.

 

زیست شناسان رشد را به معنای بزرگ شدن بخش ها تشكیل دهنده یك موجود زنده یا تشكیل بخش های جدید مشابه آنچه قبلا وجود داشته است می دانند. رشد در موجودات زنده به دو صورت افزایش تعداد سلول ها و افزایش برگشت ناپذیر اندازه سلول صورت می گیرد.

رشد در طی زندگی جاندار ادامه دارد اما نتیجه آن هموراه ساختاری كارآمد، جوان و زنده نیست در پیكر جاندار در حال رشد، همواره ماده سازی و تخریب هر دو انجام می شود وقتی ماده سازی بر تخریب برتری داشته باشد اندازه جاندار بزرگتر می شود وقتی تخریب بر ماده سازی برتری داشته باشد پیری فرا می رسد.

 

چرا بهداشت نوجوانان اهمیت دارد؟

دنیای امروز ، نوجوانان بیشتری نسبت به سایر زمان ها دارد.طبق سرشماری سال 1375،25% جمعیت کشور ایران را افراد19-10سال تشکیل می دهند . این تعداد افزون بر 16 میلیون نفر جمعیت میباشد.تاثیر دوره جوانی بر بقیه سالهای زندگی حیاتی است. نوجوانی زمان گذر از کودکی به بزرگسالی و آمادگی برایبزرگسالی است. نوجوانی زمان اکتساب باروری،اکتساب خصوصیات عاطفی هیجانی بزرگسالی، زمان کسب هویت فردی و اجتماعی و ... میباشد.

 

بلوغ

بلوغ به مجموعه ای از تغییرات بدنی و روحی كه بین دوران كودكی و نوجوانی پیش می آید و تا جوانی ادامه می یابد بلوغ می گویند در دوران نوجوانی و بلوغ دخترها و پسرها یك دوره ی سریع رشد بدنی را تجربه می كنند.

این تغییرات در دخترها یك یا دو سال زودتر از پسرها شروع می شود.

در دخترها تغییرات سریع از 11 الی 12 سالگی و در بیشتر پسرها از 13 الی 14 سالگی آغاز می گردد.

 انواع بلوغ:

1- بلوغ جسمی: منظور از بلوغ جسمی، رشد و تكامل اعضای بدن است كه طی آن رشد استخوان و سایر اندام ها به مرز نهایی خود می رسد.

2- بلوغ جنسی: شایع ترین نشانه های بلوغ در این مرحله ظاهر می شود، علائم بلوغ جنسی، ظهور صفات ثانویه جنسی است.

3- بلوغ روانی: نوعی تكامل روحی است كه قدرت تشخیص مسائل و مصالح زندگی را به انسان می بخشد، در این حالت فرد، قبول مسئولیت های اجتماعی قدرت رویارویی با مشكلات پیچیده پیدا می كند.

4- بلوغ اقتصادی: هنگامی كه فرد از نظر تامین معاش و اداره ی مستقل اقتصادی بتواند برخود متكی باشد از نظر اقتصادی بالغ شده است.

5- بلوغ شرعی: فقه شیعه سن بلوغ را برای پسران 15 سال قمری و برای دختران 9 سال قمری در نظر گرفته است. در میان اهل تسنن متفاوت است. در این زمان نوجوان به وظایف دینی و اخلاقی خود عمل خواهد نمود.

تغییرات عاطفی

در دوران بلوغ تغییرات عاطفی و روانی زیادی در نوجوان به وجود می آید و لازم است نوجوانان از خود مراقبت بیشتری به عمل آورند.

 

در این دوران حساسیت ها، به خود گرفتن ها و زود رنجی ها بیشتر از سایر دوران ها در نوجوان تاثیر  ایجاد می كنند در این دوران نوجوانان برای ایمنی خاطر نیاز دارند كه:

1) قابل ارزش باشند

2) در تصمیم گیری ها شركت كنند

عواطف در رفتارها

عكس العمل های عاطفی یا رفتار ناشی از عواطف، عكس العملهایی است كه در اثر پیدایش انگیزه به وجود می آیند مهمترین عواطف شامل شد، دوام و تاثیرات داخلی است.

عواطف تحت تاثیر تربیت قرار دارند اما در طول عمر دوام دارند، عواطف شدید می توانند در دستگاه های مختلف مانند تنفس، گردش خون، هورمون ها، ماهیچه ها تغییرات زیادی ایجاد كنند.