- مرجع دانلود جدیدترین مقالات ورد و پاورپوینت

برچسب: اعتماد به نفس

در روان شناسی خودشیفتگی یا به انگلیسی نارسیسیسم بیان گر عشق افراطی به خود و تکیه بر خودانگاشت های درونی است. نارسیسیسم از ریشه لغت یونانی شده نارسیس (نرگس، اسطوره نارسیسیوس) گرفته شده است. نارسیس یا نرگس، مرد جوان خوب چهره ای بود که از عشق اخو (اکو) دوری کرد و برای همین محکوم به عشق ورزیدن به تصویر چهره خود در یک استخر آب گردید. نام گل نرگس برگرفته از این افسانه است. نارسیس وقتی به عشق خود (چهره انعکاس یافته خود) نمی رسد، آن قدر غمگین بر لب چشمه می نشیند تا تبدیل به گل می شود.

اختلال شخصیت خودشیفته (به انگلیسی: (Narcissistic personality disorder (NPD) نوعی اختلال شخصیت است که در آن فرد خود را بزرگ و مهم می پندارد و به گونه ای غلوّآمیز احساس توانایی و لیاقت می کند.  این بیماران مرکز دنیای خود بوده، از هر جهت ویژه هستند، افاده ای و اسم پران بوده و در ذهن خود شخص مشهوری هستند. حس خودپسندی و سزاوار بودن، هرگونه نگرانی درباره نیازها، مشکلات و احساسات دیگران را از ذهن آنان خارج می سازد. آنان متکبر و تحکم آمیز بوده، خود را برتر از دیگران می دانند و از دیگران انتظار احترام و تحسین دارند. هنگامی که خود آنان و جهان اطراف شان نمی توانند انتظارات غیرواقع گرایانه و ناممکن آنان را برآورده سازند، به طور شایع دچار ناامیدی می شوند.

در روانپزشکی نیز نارسیسیسم افراطی براساس خصیصه های روانی و شخصیتی در عشق بیش از اندازه به خود و خودشیفتگی بی حد و حصر شناسایی می شود و آن را نوعی اختلال روانی می دانند. فروید عقیده داشت که بسیاری از خصیصه های خودشیفتگی با بشر به دنیا می آیند و او نخستین کسی بود که خودشیفتگی را با روانکاوی توضیح داد. آندرو موریسون نیز ادعا کرد، در دوران بزرگسالی، میزان مفیدی از خودشیفتگی در افراد وجود دارد یا به وجود می آید که آن ها را قادر می سازد تا در رابطه برقرار کردن با دیگران فردیت خود را نیز در نظر بگیرند.

 

واژه نارسیسیسم را در روانشناسی فردی (در زبان انگلیسی) گاه به جای اصطلاحاتی مانند تحقیرکننده، پوچی، خودپرستی یا خودپسندی استفاده می کنند و گاهی نیز در جامعه شناسی آن را به جای نخبه گرایی یا بی تفاوتی نسبت به سرنوشت دیگران می نامند.

 

پیشینه در روان شناسی

به عقیده فروید، این مفهوم برای اولین بار در روانشناسی توسط پل ناک به کار گرفته شد. وی بعدها این عقیده را تصحیح می کند و توضیح می دهد که در واقع هولاک الیس را باید ابداع کننده این اصطلاح دانست. خود الیس توضیح داده است که او این اصطلاح را در سال ۱۸۹۸ برای توصیف نگرشی روانی به کار برد و ناک در سال ۱۸۹۹ این را برای معین کردن نوعی از انحراف جنسی استفاده کرده است. به عقیده الیس، او و ناک را باید به طور مشترک ابداع کننده این اصطلاح دانست.

همه توانی احساسی است که بسیاری از طرفداران فروید آن را جزئی ذاتی در کودکی می دانستند. همان طور که فروید و فرنزی گفته اند کودکان برای مدت های زیادی با احساس خودبزرگ بینی زندگی می کنند. پس از تولد کودکان احساس قدرت زیادی می کنند و هرجا نتوانند کاری را از پیش ببرند احساسات دردناکی در ارتباط با از دست دادن این قدرت را تجربه می کنند. فروید عقیده داشت در افراد خودشیفته این احساس همه توانی که به صورت معمول در کودکان وجود دارد مجدداً تجربه می شود.

فرهنگ خودشیفتگی

مورخ و منتقد اجتماعی کریستوفر لاک این موضوع را در کتابش به نام «فرهنگ خودشیفتگی» که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد، توصیف می کند. او فرهنگ خودشیفتگی را به این صورت توصیف می کند که هر عملی که فرد انجام می دهد در راستای ارضای و بدست آوردن لذت درونی خود است. این توصیف نیز در مواقعی به کمک لیبرالیسم رفته است و برای توصیف صفات درونی لیبرالیسم مانند مسائل اجتماعی، جنسیتی یا مذهبی به کار برده می شود. با تعاریفی که از خودشیفتگی به عمل آمده است، بیشتر محققان و جامعه شناسان، این صفت را تحلیل برنده اجتماع و جامعه می دانند و آن را در نقطه ماکزیمم فردگرایی قرار داده اند و فردی که دچار خودشیفتگی بی اندازه است، هیچ علاقهً درونی به دیگران ندارد.

خودشیفتگی در روانشناسی تکامل

واژه خودشیفتگی همچنین در روانشناسی تکاملی در رابطه با مکانیزم جفت گزینی (به انگلیسی: assortative mating) نیز استفاده می شود. کتاب انتشار یافته آلوارز سامارایز در این باره بحث می کند. شواهد جمع گزینی انسانی بر مسائلی مانند سن، ضریب هوشی، قد، وزن، ملیت، تحصیلات و محل اقامت یا محل کار یا خصیصه های شخصیتی توجه دارد و از آن ها به عنوان ایجاد رابطه کننده، نام می برد. در نظریه «خود کاوشگری علاقه» فردیت ها به نحوی غیر هوشیارانه به دنبال تصویری از خودشان در دیگران می گردند و این جستجو شامل معیارهای زیبایی، تناسلی و جسمی در زمینه خودارجاعی است.

مطالعات آلوارز مشخص می کند که تشابهات چهره ای بین زوج هایی که ازدواج می کنند، یکی از قدرتمندترین شاخصه های مکانیزم جمع گزینی ناپیدا بین افراد است. زوج ها بر اساس یک فرایند ذهنی درونی ترجیح می دهند هم چهره های خود را برگزینند.

بها دادن به خودشیفتگی

شیک پوشی

مکتب شیک پوشی (Dandyism) یا فوکولی، دیدگاهی برگرفته از ظواهر مردانگی است که طبق آن مردانی که در یک رده مهم به همراه شاخصه های شیک پوشی و ظواهر فیزیکی خاص هستند، در این مکتب یا مُد قرار می گیرند. بعضی از شیک پوشان، بخصوص در انگلیس در اوایل قرن ۱۸ و ۱۹ سعی در متأثر کردن ارزش های اشرافیت (آریستوکراسی) داشتند، ولو اینکه بسیاری از همین روش ها نیز از خود اشرافیت برگرفته شده بود. به بیانی کلی تر شیک پوشی را می توان نوعی غرور یا خودشیفتگی در نظر گرفت.

نیو رمانتیک

انحطاط اخلاقی و خودشیفتگی هم موجب تولد جنبش رومانتیک نو در دهه ۱۹۸۰ در باشگاه های شبانه لندن شدند. این جنبش تنها درباره شیوه پوشیدن لباس که وانمود می شد از جنبش های هنری مانند سورئالیسم، آنارشیسم و فلیم بویانت برگرفته شده بود، تأکید می کرد. لباس های فرم این گروه ها، ترکیبی از مد لباس های قدیمی پانک با شیوه های درهم و برهم جدید ابداعی در لباس پوشی بود.

متروسکشوال

در سال ۱۹۹۴ یک روزنامه نگار مستقل انگلیسی به نام «مارک سیمسون» خالق واژه مترو سکشوال (metrosexual) شد. او این واژه را به این ترتیب تعریف می کند:

خوب، مترو سکشوال ها مانند مردان همجنس گرا لباس می پوشند و رفتار می کنند؛ ولی دارای تمایلات همجنس خواهی درونی نیستند. یک مترو سکشوال نمونه، به وضوح مرد جوانی است که پول زیادی برای خرج کردن دارد و در یک کلان شهر زندگی می کند زیرا در چنین شهرهایی مغازه های لوکس، سلمانی های سطح بالا، باشگاه ها و… یافت می شوند.

منش نراندامه ای

منش نَراَندامه ای گونه ای از خودشیفتگی و الگویی شخصیتی است که وجه مشخص آن رفتار خودستایانه و خوددوست دارانه، لاف زنی، اعتماد به نفس افراطی، تکبر، رفتار جنسی ـ اجباری و در برخی موارد خودنمایشگری یا پرخاشگری است.

نمونه هایی از خودشیفتگی رهبران سیاسی

هیتلر و استالین  نمونه هایی از انسان های خود شیفته بودند که با همین ویژگی به سوی رهبری جهان پیش می رفتند.

همه گیرشناسی

طبق DSM-IV-TR شیوع تقریبی اختلال شخصیت خودشیفته، دو تا شانزده درصد از جمعیت بالینی و کمتر از یک درصد از جمعیت عمومی است. خطر وقوع این اختلال در فرزندان افراد مبتلا ممکن است بیشتر از دیگران باشد، چون آن ها احساس غیر واقع بینانه همه توانی (قدرت مطلق؛ omnipotence)، خود بزرگ بینی، زیبا بودن و با هوش بودن را در ذهن فرزندان خود نیز می کارند. تعداد افراد مبتلا به این اختلال هر روز بیشتر از پیش گزارش می شود. به گزارش DSM-5، نرخ شیوع اختلال شخصیت خودشیفته، بر اساس معیارهای DSM-IV، در نمونه های آماری گرفته شده از جامعه، ۰٪ تا ۶٫۲٪ است.

برای درک این مطلب که چگونه یک رسانه خاص می تواند به طور مؤثری در زمینه آموزش مورد استفاده قرار گیرد، مهمترین گام، مطالعه نمونه های بارز این نوع رسانه ها صرف نظر از اهداف اصلی آنها است. به نظر می رسد بازیهای خوب، حتی به صورت غیر عمدی نیز دربردارنده آموزش صوتی هستند (بکر 2006). مطلبی که در اینجا توضیح داده می شود، به طور تجاری و منتقدانه بازیهای ویدئویی را با این فرض که ابزار آموزشی هستند، مورد آزمایش قرار می دهد. به واسطه این چشم انداز می توان اهداف آموزشی موجود را تعیین و طبقه بندی کرد، مکانیزم ها و استراتژیهای آن ها را ترکیب کرده و سپس شروع به آموزش آنها نمود. پی آمد بارز و برجسته این تحقیق، توصیف این مطلب است که چگونه از استراتژیهای موجود که قبلاً در ارتقاء اهداف آموزشی در بازیهای ویدئویی نقش داشتند، می توان در طراحی بازیهای آموزشی استفاده کرد. پی آمد دیگر این تحقیق ترکیب عوامل اصلی طراحی ساختاری بازیهای دیجیتالی با هدف آموزش است.

مقدمه
نسل امروز متفاوت است. امروزه آموزش مدرن به گونه ای است که دیگر پاسخگوی نیاز جوانان ما نمی باشد. گویی همه چیز بدتر می شود. مداماً از نقاط ضعف کودکانمان شکایت می کنیم. امروزه کودکان نمی دانند چگونه ذهن خود را متمرکز کنند (بنابر این ما به آنها داروهایی از قبیل ریتالین می دهیم). کودکان نیاز بی پایان و مشهودی به لذات و تفریحات لحظه ای و فوری دارند. آنها دیگر نمی دانند چگونه صحبت کنند و بنویسند؛ و شکایتها همچنان ادامه دارد.

اینکه چه مقدار از این مطلب صحیح است، باید بعداً بررسی شود؛ صرف نظر از شکایات قدیمی مبنی بر این که نسل جوان راه و روش افراد قدیمی تر را نمی پسندند، امروزه تفاوتهای بارز و قابل سنجشی در روشهای کاری و آموزشی جوانان وجود دارد. با این که مطالب زیادی درباره چگونگی یادگیری افراد و راههای تأثیرگذار برای آموزش آنها آموخته ایم، با توجه به دستورالعمل های رسمی همچنان عقب هستیم. به نظر می رسد میان سیستمهای آموزشی و افرادی که به آنها آموزش داده می شود، تناسبی وجود ندارد.

یک توضیحِ قابل قبول برای شکاف بارزی که میان آموزش رسمی و هدف ما وجود دارد، این است که کودکان امروزی کاملاً با نسلهای قبلی متفاوت هستند؛ ولی شاید نه به اندازه ای که ما از آن شکایت می کنیم (بِک و وِید 2004، پرنسکی2001). اگر این امر درست باشد، نقص در تأیید و درک این تفاوتها به واگرایی و تباین هر چه بیشتر بین اینکه ما چگونه یاد می دهیم و افراد چگونه یاد می گیرند، منجر خواهد شد (نورمن 2001، 2002؛ پاپرت 1998). بیشتر از هر زمان دیگری، در زمان توسعه مدلهای کارخانه ای برای آموزش، بین مؤسسات آموزشی و یادگیرندگان شکاف ایجاد شد. این که بیشتر کودکان شکایت دارند که مدرسه چیزی جز اتلاف وقت نیست، مسأله تازه ای نمی باشد. در واقع این امر برای بیشتر آنان کاملاً صدق می کند. دنیایی که کودکان در آن متولد شده اند و باید در آن زندگی  کنند، نیاز به مهارتهای متفاوتی برای موفقیت دارد و کاملاً متفاوت از دنیایی است که والدین آنها و حتی اجدادشان سالها پیش در آن زیسته اند. البته بعضی از جوانب بدون تغییر باقی مانده اند؛ به نظر می رسد کودکان همیشه مدرسه رفتن را عامل اتلاف وقت می دانسته اند. دانستن این امر که چگونه باید با ملالت و خستگی کنار آمد مفید است؛ و بدان معنا نیست که دنیا به اندازه ای تغییر کرده که دیگر نیاز به مهارتهای کودکان از بین رفته است. بقیه جوانب به طور بارزی تغییر کرده اند و انشعاب های این تغییرات هنوز در آموزش رسمی به کار نمی آیند. 3 تفاوت عمده و بارز میان نسل دیروز و امروز وجود دارد:

1- کودکان امروزی از طریق اینترنت به هر چیزی در دنیا دسترسی داشته و این گونه رشد یافته اند.

2- آنها با استفاده از اینترنت، توانایی برقراری ارتباط با هر کسی را صرف نظر از سن، محل اقامت و وضعیت اقتصادی دارند.

  1. در دنیای پیشرفته کنونی، بازیهای ویدئویی به یکی از اصلی ترین فعالیتهای کودکان در اوقات فراغتشان تبدیل شده است. در حقیقت امروزه صنعت بازیهای ویدئویی در بعضی موارد از صنعت فیلم نیز پیشی گرفته است و بعضی از مسؤولان تلویزیونی، اکنون معتقدند که بازیهای ویدئویی بر مخاطبان تلویزیون نیز تأثیر گذاشته اند (پتوکوکیس، 2002، رینولدز، 2004 و یی، 2004). با وجود این که شباهتهایی میان بازیهای ویدئویی و رسانه های دیگر از قبیل: شبکه، مطبوعات، فیلم و تئاتر وجود دارد، باید پذیرفت که بازیهای ویدئویی متفاوتند. جنبه تعاملی بودن مولتی مدیاها و بازیها به نحوی است که حتی زمانی که کتابها برجسته ترین رسانه بودند نیز دیده نمی شد؛ و این ویژگی آنها را کاملاً متمایز کرده است.

باتوجه به تحقیق اخیر (بک و وید، 2004)، این کودکان که اکنون بیشترین گروه سنی را در جهان به خود اختصاص داده اند، خود نیز با هم متفاوتند. بر اساس تحقیق "بک و وید" گروهی از آنان گیمرهایی هستند که پس از سال 1969 متولد شده اند. نکته مشترک میان آنان، این است که حتی اگر بازی نکرده باشند، بازیهای رایانه ای و ویدئویی در فرهنگشان اجین شده و آنها با این فرهنگ بزرگ شده اند؛. حضور گیمرها در جهان، روبه افزایش و اتحاد است و با اینکه آنان نیروی بارز و زیادی به آموزش وارد کرده اند، تأثیرشان همچنان اندک بوده و دلیل این امر نیز هنوز مشخص نشده است.

 

بازی و یادگیری

شما باید در آموزش کودکانتان روشهای شاد را برگزینید و از اجبار و تحمیل دوری نمایید؛ با این هدف که آنان به طور طبیعی و متناسب با شخصیتشان آموزش ببینند.افلاطون ما در جامعه کاملاً ارزش بازیها را تأیید کرده و در میان تعاملات اجتماعی، خود نیز بازی می کنیم. کودکان کم سن و سال بازی می کنند و این امر، اغلب خود یادگیری است. انواع ورزشها از نظر لذت و شادی، دارای ویژگی های خاصی هستند؛ به طوری که قهرمانان برجسته در بسیاری از جوامع غربی الگوی انجام این ورزشها به شمار می آیند. بچه های حیواناتِ پستاندار، نیز مانند انسانها بازی می کنند. به نظر می رسد این راهی است که حیوانات برای تمرین و تصحیح رفتارهایی که در دوران بزرگسالی نیاز خواهند داشت، از آن استفاده می کنند. تعیین میزان هوش در حیوانات از طریق سنجش مدت زمان بازی کردن و ادامه دادن بازی در دوران بلوغ محاسبه می شود. هر چه آنها بیشتر بازی کنند، باهوش ترند. در طول تاریخ، بازی کردن، جزء لاینفک همه فرهنگها بوده است (هویزینگا، 1950).

بنابراین، در کجا باید مرزهایی را تعیین کرد؟ بهتر است این سخنان بیهوده را رها کرده و به کار اصلی باز گردیم. "کایلوییس" (1961) ادعا می کند اگر بازی برای بازی کردن ساخته شود، دیگر بازی نیست. "هویزینگا" معتقد است بازی و جدیت دو امر کاملاً متضاد هستند. ویژگیهایی که از نظر گیمرها خوب و مطلوب هستند، به عقیده "سیکزنتمیهالی" 1991 تجربیات بهینه و مطلوب (optimal experience) نام دارند. در بسیاری از جوامع غربی سعی می شود بین دبستان و دبیرستان، بازی از کار جدا گردد. یادگیری، کاری جدی و بازی، عملی پوچ و بیهوده تلقی می شود. اکثریت نسل امروز، (مخصوصاً آنهایی که دارای فرزندان زیادی هستند) از این نظریه حمایت می کنند. در حقیقت ما چنان بازی و کار را به خوبی از هم جدا کرده ایم که اکنون برای اینکه به جوانان بیاموزیم که چگونه بازی کنند، نیاز به ابزار گران قیمت و معلمان متبحر داریم؛ زیرا به نظر می رسد جوانان ما بازی کردن را فراموش کرده اند. چه زمانی فراموش کردیم که چگونه بازی کنیم؟ به عقیده من، قبلاً مردم زمانی را برای بازی کردن در زندگی روزمره خود صرف می کردند؛ گویی این کار بخش جدا نشدنی از زندگی آنان بود. این امر بخشی از علل برگزاری مراسمها و جشنها بود (سوتن_ اسمیت، 1997). سپس بازی به امری بیهوده تبدیل گشت؛ ولی امروزه به نظر می رسد بازی کردن عامل مؤثری برای حل مشکلات است.

به طور کلی، بازی یا افکار هدفمند باعث می شود که فرد خود را با محیط سازگار کرده، اعتماد به نفس و اندیشه های تازه را در خود تقویت کرده و استرس را از بین برده و روابط اجتماعی خود را بهبود بخشد.
• بازی برای جوانان و کودکان تجربیاتی را مهیا می کند که یادگیری بعدی آنها را شکل می دهد.
• بازی قابلیت انعطاف و خلاقیت را در حل مشکلات ارتقاء داده و باعث می شود مشکلات راحتتر حل شوند.
• بازی می تواند موانع و عوامل بازدارنده یادگیری مانند استرس را از بین ببرد. (دیاموند)
شاید گمان کنید کودکانی که راجع به آنها بحث می کنیم، نمی توانند بر فرهنگ و اقتصاد ما تأثیر بگذارند. توجه کنید که در سال 2006 میانگین سن گیمرها 33 سال بوده، و صنعت، تقریباً 7 میلیارد دلار برای فروش بازیها پیش بینی می کرد. گیمرها دیگر کودک نیستند و صنعت بازیها نیز عالی تر شده است. 7 بازی ویدئویی از 10 بازی عالیِ سال، رده بندی E یعنی مجاز برای همه گرفتند (5 تا از آنها بازیهای ورزشی هستند)؛ در حالی که 3 بازی دیگر رده بندی T یعنی مجاز برای نوجوانان را دریافت کردند. در فروش بازیهای رایانه ای، 9 بازی از 10 تای اول، رده بندی T و بازی دهم E گرفت. 4 بازی از این دسته، نسخه هایی از بازی SIMs بودند. به نظر می رسد چیزی در این بازیها وجود دارد که مردم آنها را بیشتر از آن که خشونت آمیز بپندارند (همان طور که عده ای معتقدند ترغیب به انجام اعمال خشن، هدف اصلی این بازیهاست)، سرگرم کننده می دانند (مینتون، 2006). بازیهای دیجیتالی درست به همان روشی به فرهنگ ما نفوذ کردند که کتابها، فیلمها و برنامه های تلویزیونیِ پرفروش راه خود را به درون فرهنگ ما با عنوان رسانه های جمعی باز نمودند. همان طور که رسانه های دیگر برای آموزش مورد استفاده قرار گرفتند (صرف نظر از اثرات خوب یا بدشان)، بازیهای دیجیتالی نیز به عرصه تکنولوژیهای آموزشی وارد می شوند (هریس، 2006).

در دهه 1980 با کمک رایانه ها، بازی های سرگرمی- آموزشی (edutainment) به روزتر و جدیدتر شدند؛ ولی باز هم نتوانستد رسمیت و موفقیت دیگر موارد استفاده از رسانه دیجیتال، مانند آموزش الکترونیکی را کسب نمایند. زیرا تولید بسیار اندک بوده و چیزی هم که ساخته می شد، فقط جنبه آموزش و تمرینی داشت. و بیشتر آنها تمارینی به شکل الکترونیکی بودند. این وضعیت باعث شد ناشران روش دیگری را امتحان کنند. بازیها هم می توانند آموزنده باشند و برای آموزش مورد استفاده قرار گیرند و هم جنبه ی سرگرمی داشته باشند. یکی از بازیها به نام The Sims فروش بسیار قابل توجهی داشت؛ زیرا فقط واژه آموزشی به آن اطلاق نشد، بلکه بر جنبه سرگرمی آن نیز تبلیغات زیادی انجام گرفت. (رایت، 2000).

در سالهای اخیر، میل تازه ای برای استفاده از بازی در زمینه آموزش پدید آمده است. تعداد بسیار زیاد بازیهای رایانه ای در این صنعت، باعث شده است تا همه این سؤال را از خود بپرسند که علت این موفقیت و شهرت چیست؟ به همین دلیل محققان سعی می کنند آموزش قابل توجه و ذاتی را که در غالب این نوع بازیها کسب می شود، توجیه کرده و بر روی آن تحقیقات بیشتری انجام دهند (آلدریخ، 2004- بک و وید، 2004- گی، 2003_ پرنسکی، 2001). واضح است که همه بازیها آموزش می دهند، ولی برای درک پتانسیل بازیها به عنوان ابزار آموزشی، ما به راهکارها و اطلاعاتی در باره چگونگی طراحی بازی به عنوان ابزار آموزشی، اینکه بازیها چه چیزی را و چگونه آموزش می دهند و افراد چگونه از طریق بازی مطالبی را یاد می گیرند، نیاز داریم. حدوداً تا سال 2003، استادان و مربیان حرفه ای و مخصوصاً آکادمیهای آموزشی، نقش بارز و مؤثری در این تحقیقات نداشتند. فکر می کنم که ما به عنوان یک استاد حرفه ای و طراح آموزشی نباید اجازه دهیم تا کاربرد این رسانه نوپا در زمینه آموزش خود به خود شکل گیرد، بلکه باید به آن جهت دهیم. خلق بازیهای جدید برای آموزش به شدت رو به افزایش است. تولید کنندگان بازی، سازمانهای نظامی و بخشهای مشارکتی در حال حاضر بازیهایی در این زمینه ارائه داده اند. ما به عنوان مربی و استاد، باید این روند را هدایت کنیم. هدف نویسنده و محقق، یافتن راهی برای منسجم و متصل کردن شیوه های گوناگون طراحی بازیها با یکدیگر است.

آمادگی جسمانی دانش آموزان یك امر بنیادی و اساسی است كه سلامت و قدرت افراد و اجتماع را تضمین می كند. دانش آموزی كه قدرت و كارآیی لازم بدنی را دارد، قادر است وظایف و كارهای روزانه خود را بدون احساس خستگی انجام دهد و توانایی لازم را برای گذراندن اوقات فراغت یا مقابله با پیشامدهای ناگهانی به دست آورد. چنین فردی از بیماری  و نارسایی ها و نواقص جسمی به دور خواهد ماند و استقامت، چابكی، انعطاف پذیری و سرعت از ویژگی های چنین دانش آموزی است.

دانش آموزان باید هر روز به فعالیت های منظم ورزشی براساس قدرت بدنی شان بپردازند تا قدم های صحیح به سوی آمادگی و كارآیی بدنی برداشته شود زیرا توجه به كارآیی بدن موجب می شود استخوان ها، مفاصل و عضله های بدن برای انجام حركات و فعالیت ها نیرومند شوند. دستگاه های تنفس و جریان خون نیز تا حد بسیاری از اجرای برنامه ها و حركت های صحیح ورزشی سود می برد.

هرچه برنامه های مناسب ورزشی، زودتر و در سنین كمتری اجرا شود، ابتلا به امراض قلبی و دیگر نارسایی ها كمتر خواهد بود. ارتباط بین آمادگی بدن و سرعت انتقال، یادگیری، انظباط، سازگاری با محیط، ایجاد صفات اجتماعی و تعاون با دیگران غیرقابل تردید است و مربیان باید به آن توجه كنند. مهارت های بدنی زاییدن قدرت استقامت و چابكی بدن است و با اجرای برنامه های صحیح ورزشی به دست می آید.

مقدمه

مطالعات جدید در مورد مغز و شیوه یادگیری مغز برای معلمان و والدین، دیدگاه های جدیدی درباره تدریس و یادگیری ایجاد كرده است پژوهش های جدید نه فقط یافته های نوینی را عرضه كرده است، بلكه به نوسازی برداشت های قدیمی درباره یادگیری هم كمك كرده است.

پژوهش های مغز محور، جدا از جنبش آموزش و پرورش نیستند، بلكه آنها رویكردهایی هستند كه آموزش و پرورش را مرتفع می سازند. (كانی 1990). با آن كه برخی پیشنهادهای پژوهشی مغز محور، دیر به بار می نشینند، ولی بینش ها و چشم اندازهای عملیاتی هم عرضه می كنند حتی برای ساختمان سازی و آماده سازی فضای بازی در مدارس.

اریك جنسن (1995) در كتاب جدید خود تحت عنوان تدریس مبتنی بر مغز اظهار می كند كه همگی درصدد هستیم تا راه حل هایی برای مسائل و چالش های آموزش و پرورش بیابیم و باید در كاربرد یافته های جدید تا حدودی احتیاط كنیم. آن گاه كه فردی رویكرد خاص سازگار با مغز برای ارتقای یادگیری معرفی می كند، به واقع، آن نمی تواند گام نهایی درباره یادگیری و تدریس باشد.

حال  آن قدری كه معلمان ورزش می توانند در میدان ورزش بچه ها را تربیت كنند، در كلاس واقعاً نمی شود آن ها را تربیت كرد، برای این كه در كلاس، بچه ها خودشان را جمع وجور می كنند و آدم نمی فهمد كه ذات آنها چیست. (شهید بزرگوار رجایی(

یادگیری و عملكرد مهارت های حركتی همواره مورد توجه بوده است زیرا مهارت های بنیادی و ابتدایی از همان اوایل كودكی كسب می شوند و به تدریج به كنترل قامتی دست می یابند و برای رسیدن به این مرحله كودك باید مراحل رشدی خود را به طور متوالی طی نماید و این مهم در بدو تولد نوزاد با انجام حركات غیرارادی در دستان نوزاد شروع و به تدریج به كنترل گردن و در سنین بالاتر به كسب مهارت های پیشرفته مثل مهارت های دست كاری (دریافت، پرتاب و ...) و مهارت های جابجایی  می شود.

كودك همچنان، روابط اجتماعی و مهارت های مرتبط به آن را كسب می نماید عملكرد مهارت های حركتی نیز سازگارتر و متعادل تر می گردد. حركت جزء اساسی ترین عوامل زندگی انسان است و نقش مهمی در رشد عمومی و به خصوص رشد ذهنی دارد. (حركت یعنی زنده بودن و زندگی كردن).

تأثیر ورزش بر متغیرهای روان شناختی

تحقیقات بسیاری نشان داده است كه ورزش علاوه بر اینكه ابزار ارزشمندی برای حفظ سلامت جسمانی است رابطه نزدیكی با سلامت روانی و به ویژه پیشگیری از بروز ناهنجاری های روانی دارد. ورزش از اضطراب و افسردگی می كاهد، اعتماد به نفس را افزایش می دهد و خودپنداره را تقویت می كند. ورزش به ویژه در سنین كودكی و نوجوانی مفر سالمی برای آزاد كردن انرژی های اندوخته شده است و این خود بسیار لذت بخش و آرامش دهنده است.

شركت در فعالیت های ورزشی به اجتماعی شدن و كسب مهارت  و كفایت و همچنین دوست یابی و ارتباط سالم با همسالان كمك می كند. در جریان یكی از پژوهش های اخیر در ایالات متحده 65 درصد از جوانان ابراز كردند كه ورزش آنها را از اعتیاد به الكل و مواد مخدر بازداشته است. (سیمون 1999).

در جریان فعالیت های ورزشی شدید میزان ترشح اندورفین ها افزایش می یابد و به همین دلیل ورزشكاران پس از انجام تمرینات احساس لذت و آرامش خاصی می كنند كه به آن اصلاحاً joggrs high گفته می شود. با توجه به شباهت بین اندورفین ها و تركیبات افیونی، ورزش كردن می تواند جایگزین سوءمصرف مواد مخدر در معتادان شود.

در نتیجه تمرینات ورزشی مدام میزان جریان خون در مغز افزایش می یابد. افزایش جریان موجب اكسیژن رسانی و تغذیه بهتر نرون های مغز شده و از تنگ شدن عروق مغز جلوگیری می كند. این تأثیرات خود موجب پیشگیری از فراموشی و زوال توانمندی های ذهنی در سالمندان می شود. تمرینات ورزشی همچنین موجب آزادسازی نوعی فاكتور رشد به نام B.D.N.F می شود كه می تواند نرون ها را در مقابل آسیب و صدمه مقاوم نموده و از بروز بیماری های آلزایمر و پاركینسون تا حدود زیادی جلوگیری كند.

بر طبق نتایج آزمایش هایی كه اخیراً در رابطه با تأثیر ورزش بر حافظه انجام شده، افزایش میزان تولید BDNF می تواند بر یادگیری و حافظه تأثیر مثبت داشته باشد. بنابراین در نتیجه تمرینات ورزشی، میزان جریان خود در مغز، تعداد سلول های مغز در ناحیه هیپوكامپ و ترشح مولكول های حفاظتی مانند  BDNF افزایش می یابد. مجموعه این فرآیندها می تواند موجب بهبود حافظه و به تعویق انداختن بیماری آلزایمر شوند (بركتولد).

انجام تمرینات ورزشی می تواند كاهش توانمندی های شناختی را كه در اثر سالمندی حادث می شود به تأخیر اندازد. تمرینات ورزشی رشد سلول های عصبی و گسترده شدن ارتباطات بین سلولی كه برای یادگیری و حافظه ضرورت دارد می تواند مغز را جوان و فعال نگهدارند. (كریستیت یافه).

دكتر یافه تأثیرات تمرین بر سلول های عصبی ناشی از افزایش جریان خون در مغز است كه منجربه آزاد شدن فاكتورهای رشد می شود و می تواند از سكته مغزی پیشگیری نماید. از سوی دیگر تمرینات ورزشی می تواند مانند برخی تركیبات دارویی، موجب آزادسازی سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین شود.

حس تنوع طلبی توام با گرایش به خودنمایی درمحیط اجتماعی، تغییرات چشمگیری درنوع پوشش، آرایش، الگو، رفتارواغلب گرایش های بشری را به همراه داشته است. گستردگی این دگرگونی ها به اندازه زندگی انسان امروزی بوده واشاعه هریک ازآنها درسطح جامعه پیامدهای خاص خود را به همراه دارد پدیده مد گریبانگیرجامعه مصرف محورامروزجهان است.

گرایش به مد بیانگرنوعی تجدید نظرخواهی ودرواقع تلاش در جهت نوکردن وتغییردرمسائل مختلف ظاهری زندگی است. به عبارت دیگرگرایش وسیع به تغییر و تنوع ، بیانگر حرص ونیازشدید انسان برای ورود به قلمروهای جدید است، نیازی که جزئی ازفطرت انسان ها را تشکیل می دهد. میل به تغییرازیک نیاز فطری سرچشمه گرفته وقابل سرکوب کردن نیست. برای همین انسان همواره به دنبال تغییرقالب ها وفراراز کلیشه هاست. درهم آمیختگی اجتماعی باعث می شود که جامعه به سمت یک دست شدن درسبک پوشش، مدل آرایش، سلیقه رایج وطرزرفتاربرود. هرازچند گاهی شاهد تغییراتی دراین یکدستی می باشیم که نشانه مدرنیسم ومد است. با ظهورتب مدرنیته یا مدرنیزاسیون وجهانی شدن وتحول دربرخی مفاهیم ومعیارها ، فضای زندگی بشرتبدیل به فضایی مصرف زده ، سطحی وکاملا صوری سوق داده می شود.

دراین فضا انسان به دنبال این است که شکل ظاهری خود را تغییردهد وازآنجا که این تغییربزودی اورا دل زده می کند، به سرعت به دنبال اشکال ظاهری جدیدی می رود. چنانچه این ظواهرنوین به شکل صحیح ودرقالب فرهنگ ملی ومذهبی جامعه دراختیاروی قرارنگیرد، یا آنها را خلق می کند ویا ازدیگران تقلید می کند. براساس تحقیقات انجام شده، جوامعی که درقبال این رفتارجوانان ونوجوانان واکنش های تحقیرآمیزومقابله ای درپیش می گیرند، به نتایجی وخیم تردرمسئله بحران نسل ها رسیده وبخش مهمی ازنیروی کارآمد انسانی خود را مضمحل خواهند یافت.

تعریف

بنا به تعریفی دیگر، باب روزیا مد)Fashion( تغییرات درپوشش، آداب، الگوهای رفتاری، سبک زندگی، هنر، ادبیات و حتی فلسفه بوده وبیشتر مبتنی برمیل به فرق داشتن وهمچشمی می باشد.

امروزه پیروی ازمد نه تنها در نوع پوشش جوانان ، بلکه در بخش های مختلف زندگی افراد تاثیرگذاراست. ازسبک لباس و آرایش های ظاهری گرفته (مد مو، مد لباس) تا وسایل منزل، حتی گرایش ها وعلایق خاصی که درقشری ازجامعه ناگهان بیش ازسایرعلایق مورد پسند واقع می شود ، فعالیت هایی مثل روی آوردن به ورزش یوگا، تقاضا برای جراحی های پلاستیک وسفربه دبی .

جامعه شناسان مد را نمادی ازشیوه زندگی و ابزاری نمایانگر ثروت ، رفاه و پایگاه طبقاتی که فرد به آن تعلق دارد ، تعریف می کنند. شاید به این دلیل که پایگاه طبقاتی خود را در پشت نقابی پنهان کنیم . به دامان مد پناه می بریم وازیک رفتار، قیافه یا طرزپوشش، بدون توجه به طبقه اجتماعی که به آن تعلق داریم پیروی می کنیم یا به شکل گسترده ای مبلغ آن می شویم. با این تعریف، مد به عنوان شکلی ازشیوه زندگی، محدوده وسیعی را دربرمی گیرد وتنها به لباس وآرایش محدود نمی شود ، هرچند که نمود عینی آن را درآرایش وپوشش افراد بویژه جوانان متجلی شده است. یک مد جدید مانند سیلی بزرگ جامعه را فراگرفته، جوانان را مسخ نموده وپس ازمدتی (کوتاه) تغییرمی کند. خیلی ازافراد مد ومدگرایی را یک امرکاملا شخصی و سلیقه ای می دانند ومعتقدند نمی توان افراد جامعه را مجبور کرد که برخلاف آنچه دوست دارند وانتخاب می کنند، عمل نمایند . ولی آیا انتخاب هر گونه لباس وآرایشی برای هرجامعه وفرهنگی مناسب است؟ واساسا این سئوال همیشه مطرح است که مدگرایی خوب است یا نه ؟

مسئله شناسی مد وجوانان

دوره جوانی دوره گذرازبلوغ و شکل گیری حس استقلال طلبی فرد است. ازهمین رو جوان سعی دارد با روش های مختلف استقلال وهویت خود را به دیگران نشان دهد. مد ومدگرایی پدیده ای است که کمابیش درمیان همه اقشارجامعه وجود دارد ، اما دراین میان ، جوانان ونوجوانان بیش ازدیگران به مد اهمیت داده وبسیارمدگرا می باشند.

فزونی احساس تنوع طلبی به عنوان یک نیاز روحی ، روانی همراه با تمایل به خودنمایی در جوانان ، گسترش رسانه ها و اینترنت ، توسعه وسایل ارتباط جمعی و فناوری های جدید رایانه ای و در پی آن گسترش ارتباط بین جوامع با فرهنگ های گوناگون وهمچنین مشاهده تصاویر جذاب از هنرپیشگان ، خوانندگان ، ورزشکاران و چهره های محبوب با مدل های جدید پوششی ، آرایشی وغیره ، همچنین متنوع تر شدن تفریحات و تسهیلات زندگی ، موقعیت جدید درشناخت وفهم ارزش ها ، باورها وانتخاب ها ودرنتیجه ترویج ناگهانی آداب وعقایدی را در پی دارد که دربرخی موارد فراترازحد متعارف به ناهنجاری ورفتارهای متضاد با ارزش های جامعه تبدیل شده وخود را به عنوان یک مسئله اجتماعی نشان می دهد. اگرازجوانانی که عادت کرده اند پوشش، آرایش ورفتارشان را طبق آخرین مدهای رایج تنظیم کنند، پرسیده شود که به چه علت این کار را کرده اند، یا مثلا این آرم وکلمه روی لباس آنها چه کارکردی دارد، به سختی می توان پاسخ متقاعد کننده ای شنید ، جز آنکه: «خب، قشنگه !»، «برای اینکه مده .»! به نظربرخی جوانان، رعایت سبک پسندیده روزوپیروی ازمد روز، امری اجتناب ناپذیراست.

این پاسخ ها گرچه سطحی به نظرمی رسند، اما در یک تحلیل روان شناختی نشان دهنده نوعی از تعلق گروهی، نوجویی ، تنوع طلبی و گرایش جوانان به امروزی شدن است و یک پدیده طبیعی در جهت ارضای این نیازها محسوب می شود ؛ اما از آنجا که همراه آلامد (آنچه که مد شده است) ، الگوهای رفتاری ، هنجاری و ارزش های خاصی در بین جوانان و نوجوانان رونق وشیوع یافته ومد که نمایانگرارزش مسلط یک زمان در یک جامعه خاص است، عاملی برای انتقال هنجاروارزشی از جامعه ای به جامعه ای دیگر می شود ؛ بررسی زمینه ها وپیامدهای مدگرایی، یکی ازموضوعات مهم درجامعه ما محسوب می شود. ازآنجا که دراکثرمواقع چنین محصولاتی (کالاهای فرهنگی) که تولید داخل باشد را یافت نمی کند، به نوع تغییرشکل یافته وارداتی آن روی می آورد که همین مسئله باعث بروزبرخی مسائل اجتماعی از جمله بحران هویت، می گردد. این موضوع اهمیت ولزوم ارائه کالاهی فرهنگی متناسب با فرهنگ ملی ومذهبی وهمچنین متناسب با تغییرات روز(جهان) را می رساند.

مد در ایران

با نگاهی به تاریخ ایران، مشاهده می شود اززمان قاجارکه پای ایرانیان به فرنگ بازشد تا پایان عصرپهلوی، فصل متفاوتی درمدگرایی ایرانیان گشوده شد. آشنایی درباریان قاجاربا زندگی غربیان در پی مسافرت های پرهزینه به اروپا ، به نوعی نخستین گام درعرصه شناخت پوشش های غربی بود . ذکراین نکته ضروری است که ایران به لحاظ واقع شدن برسرراه ابریشم ومنطقه خاورمیانه همواره گذرگاه تردد اقوام مختلف بوده، ولی غنای اسلامی وایرانی فرهنگ این سرزمین مانع تقلیدپذیری ازبیگانگان بود. با ضعف پادشاهان ایرانی، بویژه درعصرقاجار، به دلیل کاهش اعتماد به نفس و خودباوری ، علائم غربزدگی آشکار گردید . متاسفانه امیرکبیرهم مجال نیافت تا الگوبرداری صحیح درعرصه فناوری را برای توسعه ملی کامل کند. ادامه تحصیل برخی ازایرانیان درفرنگ زمینه تغییردیدگاه نسبت به هویت مذهبی وملی را پدید آورد وانحراف در الگوبرداری ازمظاهرپیشرفت با آغازدوران پهلوی به اوج خود رسید.

نگاه پهلوی اول به مقوله توسعه یافتگی ومبارزه با عوامل عقب افتادگی همانند پترکبیربود. اوپس ازمسافرت به ترکیه وملاقات با آتاترک ومشاهده مظاهرغرب براین باورشد که حجاب سبب عقب افتادگی ایران زمین است ! به همین علت دستور کشف حجاب زنان ویکدست کردن لباس رسمی مردان ایرانی را صادرکرد. ازآن زمان که رضا پهلوی با سلطه برکشورشکل لباس پوشیدن مردم ایران را تغییرداد ونقطه تاریکی درتاریخ ایران رقم زد، تا کنون مدهای مختلفی درایران رایج گردیده که تقریبا دراغلب آنها عناصرمذهبی وملی رعایت نشده وبیشترالگوبرداری تقلیدی ازمدل های غربی بوده است. حکومت پهلوی وروشنفکران غرب زده براین باوربودند که باید فرهنگ ایران را اروپایی کنند تا بدین ترتیب ازضعف وعقب ماندگی رهایی یافته ، درردیف کشورهای پیشرفته قرارگیرند ! بنابراین مدگرایی و غرب گرایی درایران ، دریک بسترفکری و دوشادوش هم رشد کرده اند.

گرچه مدگرایی و غرب گرایی دو مفهوم جدا از هم و دارای تعریف متمایز از یکدیگرند ، اما سیر تحولات تاریخی و اجتماعی در ایران به گونه ای سرنوشت این دو مفهوم را با هم گره زده است که هرگاه سخن از مدگرایی به میان می آید ، مفهوم غرب گرایی نیز به ذهن متبادرمی شود.

همین طور در ایران و کشورهایی نظیر آن ، رشد صنعتی در راس شعارها قرار گرفت و خیلی زودتر از آن ، طرز تفکر ، نحوه زندگی و آداب پوشش دچار تغییر شد . میل به «اروپایی زیستن» در جامعه ایرانی باعث شد که به جای بازسازی و نوسازی چارچوب اقتصادی و اجتماعی جامعه خود ، به ظواهر صنعتی شدن توجه شود . از آن زمان به بعد مهم ترین جلوه اروپایی شدن ، پوشیدن لباس های اروپایی و ترویج مدهای غربی به شمار می رفته است.

 

مقدمه

نوجوانی یکی از مراحل حساس زندگی است. والدین با گفتارها و رفتارهای سنجیده می توانند به نوجوان در گذر از این مرحله به جوانی کمک کنند. گاهی برخی از والدین ناآگاهانه با رفتارها و صحبت های نسنجیده باعث مشکلات زیادی برای نوجوان می شوند که در سراسر زندگی او تاثیرات منفی خود را نشان می دهد. چرا فرزند ۱۲-۱۰ ساله شما که عادت به صحبت کردن داشت، طی سالهای اخیر کم حرف شده است؟ این سؤال ذهن بسیاری از والدین را به خود اختصاص می دهد.

نیاز به تنهایی

بنا بر دلایل بسیاری ، فرزندان در اوایل نوجوانی ساکت می شوند. با ورود نوجوان به بزرگسالی نیاز او به تنهایی افزایش می یابد. نوجوان از تغییرات جسمی و عاطفی احساس شرم و ناامنی می کند. افکار و احساسات متغیر دارد و گاهی در خود فرو می رود. از طرفی نوجوان احساس می کند که از مهارت کافی برای صحبت کردن برخوردار نیست. او احساس می کند که بزرگسالان مهارت کافی در برقراری ارتباط و گفت و گو دارند.

آنان به موقع و به جا صحبت می کنند. در حالی که نوجوان احساس می کند چنین مهارتی ندارد، پس کمتر صحبت می کند. او اعتماد به نفس کافی برای صحبت کردن و ابراز عقیده ندارد. ارتباط مؤثر عامل مهم روابط خوب خانوادگی است. نوجوانی که به راحتی با والدین صحبت نمی کند، نمی تواند نیازهایش را مطرح کند. فقط با ارتباط خوب و مؤثر می توانید به نوجوان توجه کنید و حامی او باشید. در غیر این صورت نوجوان با شما صمیمی نمی شود و حرف های دلش را نمی گوید.

چرا ما به ارتباط نیاز داریم؟

همه ما حتی اگر کلامی بر زبان نیاوریم، همیشه ارتباط برقرار می کنیم. با علایم غیرکلامی از طریق نحوه ایستادن، راه رفتن و طرز نگاه کردن می توان ارتباط برقرار کرد. والدین حتی اگر صحبت نکنند، همیشه با فرزندان ارتباط برقرار می کنند. والدین باید همیشه با فرزندان صحبت کنند. اگر آنان از آن طفره می روند، می توانید با روش های مختلف او را تشویق کنید.

چگونه می توان نوجوان را به صحبت کردن تشویق کرد؟

به حرف های نوجوان گوش کنید؛ بسیاری از نوجوانان شاکی هستند که والدین به حرف آنان گوش نمی کنند. ارتباط مانند خیابان دوطرفه است. اگر می خواهید نوجوان به حرف شما گوش کند، با دقت شنوای حرف هایش باشید.

برای نظر نوجوان احترام قائل شوید؛ در برخی موضوعات نظر فرزندان را بپرسید. گاهی نظر آنان با ارزش است. این امر به نوجوان کمک می کند که در مورد مسائل مختلف فکر کند و از طرفی اعتماد به نفس او افزایش می یابد.

با رفتار و گفتار مثبت سرمشق و الگوی فرزندان باشید؛ اگر با همسر و فرزندان رفتار خوبی داشته باشید، نوجوان می کوشد رفتار شما را سرمشق خود قرار دهد.

انعطاف پذیر باشید؛ به موضوعات مورد علاقه نوجوان توجه کنید. علایق و خواسته های نوجوان با ما فرق دارد. همانطوری که ما نوجوان بودیم، خواسته های ما با والدین متفاوت بود. خود را جای او بگذارید و مسائل را از دید او ببینید.

چه رفتارهای منفی را باید کنار گذاشت؟

توهین نکنید؛ نوجوانان مانند همه دوست ندارند تحقیر شوند. هر چه بیشتر به نوجوان توهین کنید، بیشتر از شما فاصله می گیرد و رفتارش بدتر می شود. تحقیقات نشان می دهد نوجوانانی که مورد تحقیر و توهین والدین هستند، در زندگی فردی و اجتماعی در مقایسه با دیگران موفقیت کمتری دارند.

نظرات خود را به فرزندان تحمیل نکنید؛ هرگز فرزندتان به زور و اجبار نظرتان را نمی پذیرد. تحمیل نظر باعث جبهه گیری فرزندان می شود.

پیش داوری نکنید؛ ابتدا با دقت به حرف های فرزند گوش کنید، سپس نتیجه گیری و داوری کنید. اگر جوان والدینش را روشنفکر نداند، حرف آنان را گوش نمی کند.

چه رفتارهای مثبتی را باید انجام داد؟

زمانی که فرزندتان آمادگی دارد با او صحبت کنید؛ بزرگ ترین اشتباه را زمانی مرتکب می شوید که فرزندتان خود را برای رفتن به میهمانی دوستش آماده می کند و به او می گویید می خواهم با تو صحبت کنم. هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. اگر زمانی که فرزندتان حوصله و وقت کافی دارد با او صحبت کنید، بهتر نتیجه می گیرید.

وقتی را فقط برای نوجوان اختصاص دهید؛ گاهی تنها ، بدون حضور سایر اعضای خانواده با نوجوان به پارک ، سینما ، قهوه خانه سنتی ، رستوران یا نمایشگاه نقاشی بروید.

در مورد رویدادهای روزانه و مسائل مختلف زندگی تان با نوجوان صحبت کنید؛ تا زمانی که احساس می کنید که نوجوان مشتاق شنیدن صحبت های شماست، موضوعات مختلف و رویدادهای زندگی تان را برای او مطرح کنید. فرزندان در نوجوانی کمتر از کودکی به والدین توجه دارند.

سؤالات باز بپرسید از پرسیدن سؤالاتی که جواب آن بله یا خیر است، خودداری کنید. به جای آن که بپرسید: امروز خوب بود؟ بپرسید: کلاس موسیقی چه طور بود؟

نظر نوجوان را بی ارزش و مسخره ندانید؛ شاید نوجوان حرفی بزند که به نظر ما احمقانه و کودکانه است. اگر این امر را مستقیما به او بگوییم، ناراحت می شود و کمتر صحبت می کند. در برخی موارد که نظر او را قبول ندارید، آن را مطرح نکنید، زیرا نوجوان در این مقطع به تایید نیاز دارد.

در گفت وگو با نوجوان به او احترام بگذارید؛ همانطوری که به دوستان و آشنایان بزرگسال احترام می گذارید، با نوجوان رفتار کنید. این امر به نوجوان کمک می کند احساس ارزش نماید.

غر نزنید. اگر به نوجوان بگویید:همیشه اتاقت نامرتب است، از دستت خسته شدم.، چه قدر شلخته ای، کی درست می شوی؟ او جبهه می گیرد و رفتارش را تغییر نمی دهد.

با فرزندتان به توافق برسید؛ وقتی با فرزندتان اختلاف نظر دارید و نظرتان را به او تحمیل می کنید، او ناراحت و عصبی می شود. بهتر است با صحبت کردن به دنبال راه حل بهتری باشید. این امر مصالحه خوانده می شود. برای مثال اگر به فرزندتان بگویید باید امشب اتاقت را تمیز کنی، هیچ عذری را هم نمی پذیرم. او جبهه می گیرد و می گوید: به هیچ وجه نمی توانم، می خواهم به خانه دوستم بروم. بهتر است بگویید: من از وضعیت اتاقت خیلی ناراحتم، عزیزم، کی آن را تمیز می کنی؟

شنونده فعال باشید؛ گوش کردن به صحبت های نوجوان پیش از صحبت کردن اهمیت دارد. زیرا نوجوان احساس می کند او را درک می کنید. بکوشید حداقل روزی ۲۰ دقیقه شنونده صحبت های او باشید. با روی باز روبه روی او بنشینید، در چشم هایش نگاه کنید و صحبت هایش را تکرار کنید. برای مثال، فرزندتان می گوید: من، امروز تکالیف زیادی دارم.

در جواب بگویید: پس امروز حسابی سرت شلوغه؟ او می گوید: امروز معلمم جلوی همه دانش آموزان با من دعوا کرد. در جواب بگویید: پس امروز از این که معلمت باهات دعوا کرد، ناراحت شدی؟ گوش کردن فعالانه چیزی فراتر از کلمات است. شما غم ، شادی ، رنجش یا ناراحتی فرزندتان را باید از پس کلمات و تعابیر او با تمام وجود حس کنید تا بتوانید خود را در موقعیت او قرار دهید.

همیشه فرزندتان را نصیحت نکنید؛ گرچه نصایح شما به نفع نوجوانان است، ولی آنان در این مقطع کمتر مایل به شنیدن آن هستند. توجه به نوجوان از اهمیت خاصی برخوردار است. ساکت باشید، به او فرصت دهید صحبت کند. با عجله حرفش را قطع نکنید و نظرتان را نگویید.

از موقعیت های غیررسمی برای برقراری ارتباط استفاده کنید؛ با فرزندان شوخی کنید و به آنان امکان دهید در حد اعتدال با شما شوخی کنند و راحت باشند.

خونسردی خود را حفظ کنید؛ اگر تحمل شنیدن حرف های نوجوان را ندارید، عصبانی نشوید. برای مثال اگر می گوید: دوست هایم سیگار می کشند. سریع عصبانی نشوید و نگویید: دیگر حق نداری با آنان دوست شوی. عصبانیت شما باعث می شود نوجوان بقیه حرف هایش را نزند و صحبت خاتمه یابد.

اگر باید با نوجوان در مورد موضوعات مهم نظیر سیگار کشیدن و... صحبت کنید، زمانی را انتخاب کنید که هر دو آرامش و آمادگی صحبت دارید. جملات تان را با من شروع کنید. برای مثال: من خیلی دوستت دارم و نگران می شوم وقتی می بینم با کسانی که سیگار می کشند، دوست می شوی. یا من نگران افت تحصیلی تو هستم، اخیرا خوب درس نمی خوانی؟ نگرانی خود را با آرامش و خونسردی بیان کنید.

درک صحیح دوران بلوغ عاملی موثر برای رفتار با فرزندان در سن بلوغ

سن بلوغ دقیقاً چه زمانی آغاز می شود ؟ پاسخی که شما می توانید در برابر این پرسش به فرزند خود بدهید بدین شرح است: این سن در هر فرد متفاوت است.

برخی از افراد خیلی سریع بالغ می شوند، عده ای دیر تر و بعضی ها هم به طور متعادل به این سن می رسند. به هر حال همه این دوره ها جزء موردهای طبیعی به شمار می روند.

اما به هر حال خانواده برتر ایرانی باید توان تشخیص کودکی و نوجوانی فرزندانش را داشته باشد. بیشتر افراد این تفاوت را از روی تغییراتی به این شرح متوجه می شوند:

رشد سینه ها، شروع عادت ماهیانه، رشد موهای شرمگاهی و صورت. این موارد از جمله مشهود ترین علائم رسیدن به سن بلوغ قلمداد می شوند؛

اما نوجوانان بین سن 10 تا 14 سالگی و شاید کمی کمتر یا به عبارتی دختران از کلاس سوم و چهارم ابتدایی به بعد، در دوره بلوغ قرار می گیرند .

پسرها از حدود سال هفتم در نظام جدید آموزش و پرورش یا به عبارتی سال اول دوره اول متوسطه (چقدر مشکلش کردند!) تغییرات بیشمار دیگری را نیز تجربه می کنند. به مجموعه کل تغییرات جسمی و روحی، “بلوغ” اطلاق می شوند.

اکثراً گزارش می شود که رفتار نوجوانان در این زمان با پدر و مادرها عوض می شود. آنها تمایل پیدا می کنند تا هر چه بیشتر از خانواده های خود جدا شده و مستقل شوند.

به همین دلیل تمایل پیدا می کنند تا هر چه بیشتر خودشان را از پدر و مادر خود دور کنند. در این سن اهمیت آنها به دیگران به ویژه هم سن و سال هایشان بیشتر می شود و هر کاری را که آنها انجام می دهند، روی خودشان پیاده می کنند.

آنها خودشان را به شکل های مختلف در آورده و در غالب افراد دیگر می روند. روی این نکته که تا چه حد با هم سن و سال های خودشان تفاوت دارند، توجه بسیار زیادی می کنند و همین امر باعث می شود تا درگیری ها و بحث های بیشتر در خانه بوجود آید.

چکیده :

باید دانش آموزان را به دانش، ایده ها، اندیشه ها وتفکرات جدید وبکر تشویق نمود. معلم لازم است در تمامی دروس علاوه بر اینکه خودش اندیشه های جدید و بکری را ارائه می دهد پذیرای ایده های جدید دانش آموزان خود باشد و به اندیشه های آنان احترام بگذارد.مثلاً می توان از دانش آموزان خواست که به جای ارائه گزارش توضیحی از یک کتاب، مجله یا مقاله، آنهارا شخصا ارزیابی نموده و مورد نقد و بررسی قرار دهند، هدف این است که کلاس را وادار کنیم تا خواهان بدست آوردن کتاب و مطالعه آن شوند، این خطر وجود دارد که معلمان به سبب اصرارشان در انتقال دانش پذیرفته شده خیلی زود جریان اندیشه های کودک را قطع کرده و بدین ترتیب به ریشه های تفکر خلاق، آسیب بزنند. لازم است معلمان، دانش آموزان را به تفکر وتعمق عادت دهند تکیه صرف بر حافظه دانش آموزان و انتقال معلومات به آنها، قدرت آفرینندگی و ابتکار را در آنان ایجاد نمی کند. هنر یک معلم موفق و مجرب این است که شیوه فکر را به دانش آموزان بیاموزند، برای این کار لازم است در ذهن دانش آموزان ایجاد سؤال نمود و کنجکاوی آنان را برانگیخت. یکی از رسالتهای مهم آموزش ابتدایی ، برانگیختن حس کنجکاوی و نوجویی دانش آموزان نسبت به خویشتن، جهان هستی و جامعه است. معلم موفق باید آرامش ذهنی دانش آموزان را بر هم زند، در حقیقت «سیال سازی ذهن» دانش آموز یکی از وظایف معلمان اندیشمند است. ایجاد رقابت، همکاری گروهی، انجام پروژه های دسته جمعی و پذیرش مسئولیت در مدرسه توسط دانش آموزان، اعتماد به نفس آنان را افزایش خواهد داد، چرا که در رقابتهای سالم و جهت دار هر دانش آموزی با توجه به توانایی ها، استعدادها و ظرفیت وجودی خویش سعی می کند موفقیت را نصیب خویش سازد و در این فرآیند، زمینه شکوفایی استعدادها و اعتقاد به خود فراهم می شود.

مقــــدمــــه:

خلاقیت و چگونگی پرورش آن موضوعی است که در نظام آموزش ما به ان توجهی نمی شود و اهمیت بسزایی را که دارد نادیده می گیرند. بدون شک بخشی از ناکارآمدی این نظام هم مربوط به همین کوتاهی و بی توجهی است. بنابراین بر برنامه ریزان و مسئولان آموزش و پرورش از پائین ترین تا بالاترین سطوح واجب است که به گونه ای عمل کنند که این نقصه برطرف شود خصوصا در سیستم آموزشی کودکستان و ابتدایی یاید این موضوع مورد توجه فراوان قرار گیرد چون خلاقیت خصیصه ای است که در همان اولین سالهای زندگی می توان به بهترین شکل ممکن انرا پرورش داد و بارور کرد. و اساسا بخش عمده ای از شخصیت کودک در همان 6 سال اول عمر او شکل می گیرد. دوره ای که کودک درک خود از دنیای اطرافش را افزایش می دهد زبان یاد می گیرد و بتدریج دیگر توانائیهایی را که دارد کسب میکند. خلاقیت یکی از ویژگیهای بارز انسان و از دسته فرآیندهای عالی مغز او می باشد. که نقشی بسزا در شکل گیری شخصیت و منش کودک و آینده او بازی میکند به همین جهت لازم است که این خصیصه ارزشمند بخوبی شناخته شود و حداکثر تلاش را برای پرورش آن در کودک بعمل اورد.

بیان مسئله مورد تحقیق :

تهیه و اجرای راه های ایجاد خلاقیت در دانش آموزان ابتدایی باید از سال های اولیه اموزشی شروع شود و از فعالیت های مهم معلمان و مربیا باشد . که چنانچه معلمان آگاهی از روش های ایجاد خلاقیت در دانش اموزان و نیز توانایی کاربرد این روش ها را داشته باشند در زمره معلمان موفق خواهند بود . این مقاله به منظور آشنایی با خلاقیت وچگونگی ایجاد راه های خلاقیت در دانش آموزان ابتدایی تهیه شده است .

اعتیاد عبارت از تعلق یا تمایل غیر طبیعی و مداومی است که برخی از افراد نسبت به بعضی از مواد مخدر پیدا می کنند منظور از اعتیاد استفاده غیر طبی و مکرر داروست که به ضرر خود مصرف کننده با دیگران می باشد. اعتیاد چهار خصوصیت عمده دارد: 1-گرایش به ازدیاد مصرف ماده اعتیاد آور: این خصوصیت را اصطلاحاً تحمل دارویی می گویند. در این حالت فرد معتاد حالتی سازگار نسبت به داروی مخدر پیدا می کند و برای ایجاد عکس العمل مشابه باید بر مقدار دارو بیفزاید. 2-وابستگی بدنی و روانی به اثرات ماده اعتیاد آور: وابستگی حبس یک حالت فیزیولوژیک است که با استعمال مکرر ماده ی اعتیاد آور به وجود می آید و باعث ادامه ی استعمال آن ماده می شود و قطع آن موجب سندروم محرومیت می گردد. در قطع آن علائم محرومیت معمولاً بعد از 2 تا 12 ساعت ظاهر می گردد و شامل آبریزش از چشم و بینی و خمیازه و عرق کردن می شود آنگاه خوابی عارض فرد معتاد می شود و پس از بیداری به شدت بی قرار و مضطرب است. سایر علائم محرومیت ها پس از 24 تا 48 ساعت ظاهر می شود و عبارتند از: گشادی مردمک چشم ها، مسخ شدن موهای بدن، تهوع، بی اشتهایی، اسهال، دل درد و بی خوابی، وابستگی روانی، یک الگوی رفتاری خاص در استفاده ی جبری از مواد اعتیاد آور است که با تابعیت شدید بر مصرف همان داده و فراهم کردن آن و میل شدید به بازگشت آن پس از قطع ماده، مشخص می گردد. وقتی وابستگی روانی حاصل شد دیگر آن حالت نشدنی و لذت بخش، برای فرد معتاد مطرح نیست و مصرف ماده ی مخدر به صورت یک رفتار اجباری در می آید. 3-تمایل و اعتیاد تشدید به ماده ی اعتیاد آور: تاجایی که به هر وسیله ی ممکن آن ماده ی اعتیاد آور را به دست می آورد. احتیاج به پول برای تأمین مواد مخدر، فرد معتاد را به ارتکاب اعمال بزهکارانه وا می دارد. مطالعه ی پزشکی جان هاپکینز در سال 1971 نشان داد که دوازده هزار معتاد شهر بالتیمور سالیانه سیصد میلیون دلار اجناس مختلف را از مغازه ها دزدیده اند و پس از فروش آنها به ثلث قیمت صرف استعمال مواد مخدر کرده اند. 4-ضررو زیان به مصرف کننده و جامعه: مواد مخدر هم ضرر مادی و رفتاری برای شخص و هم آسیب اقتصادی و اجتماعی برای جامعه دارد. در سال 1356 آمار تقریبی معتادان را در ایران حداقل سیصد هزار نفر بر آورد کرده اند که حدود یک درصد افراد جامعه بودند در آن روز مسأله ی شماره ی یک بهداشت روانی در ایران به شمار می رفت زیرا اگر هر خانواده متشکل از پنج نفر باشد حداقل بهداشت روانی  یک و نیم میلیون نفر در خطر بوده است. گزارش سمینار مبارزه با مواد مخدر در مرداد 1363 حاکی است که تعداد معتادان در ایران حدود یک و نیم میلیون نفر است. اگر هر معتاد روزانه صد تومان مواد مخدر مصرف کند ما روزانه معادل صد میلیون تومان از این بابت ضرر مادی به جامعه وارد می شود. از نظر بهداشت روانی و سلامت جامعه حدود پنج میلیون نفر در خطر هستند. مراحل اعتیاد: معمولاً فرد معتاد مراحلی را می گذراند تا به دام اعتیاد بیفتد: 1-آشنایی و شروع: در این مرحله فرد با دوست یا آشنای معتادی برخورد می کند و با تشویق وی با ماده ی مواد مخدر آشنا می شود. 2-دو دلی و تردید: در این مرحله فرد با خود در جنگ و ستیز است حالت نأشه و رفتن در عالم خیال و فرار از واقعیت باعث رو آوردن به مداد مخدر می شود. ولی از طرفی نمی خواهد در دامن آن بیفتد. 3-اعتیاد بالأخره مصرف ماده ی اعتیاد آور، فرد را به دام اعتیاد می کشاند.   دختر جوانی شرح اعتیاد خود را چنین بازگو می کند:  ابتدا رفیقانم هروئین می کشیدند برای من جالب بود کنجکاو شدم و هوس کردم که امتحان کنم(مرحله ی آشنایی) دفعه ای بود که کشیدم نأشه شدم همه چیز برایم ساده شد و به دنیای درون خود رفتم و تمام خیالاتم جامه ی عمل پوشید. هیچ وقت خطر اعتیاد را حس نمی کردم نمی خواستم برای به دست آوردن هروئین به هر پستی ای تن بدهم دلم برای پدر و مادرم می سوخت(مرحله تردید) هفته ای یکی دو بار کشیدم خواستم کنار گذارم دیگر دیر شده بود و معتاد شدم(مرحله اعتیاد).   انواع مواد اعتیاد آور: مواد اعتیاد آور را به سه دسته ی بزرگ تقسیم کرده اند: 1-ترکیبات تریاک: که شامل تریاک، هروئین، مرفین، سوخته و شیره می شود. 2-مواد توهم زا: یعنی کوکائین،  LSD ، حشیش و ماری جوآنا. 3-خواب آورها و مواد ضد اظطراب: که شامل باربیتورات ها و الکل می شود.   علل و انگیزه های اعتیاد: طبق تحقیقات انجام گرفته مهمترین علل و انگیزه های اعتیاد به شرح ذیل می باشد: 1-ضعیف بودن رابطه ی پدر و مادر 88 % 2-فقدان پدر در زندگی 48% - 3-رابطه ی سرد بین پدر و پسر 52% 4-الگوی نامناسب از نظر اخلاقی 23% 5-عصبیت پدر و نداشتن خود کنترلی 26% 6-شغل نامناسب پدر 43% 7-بد بین بودن پدر 47% 8-عدم رابطه ی صحیح بین پدر و مادر 97% 9-رفتار سلطه جویانه ی مادر 73% 10-رفتار سرد و نامهربان بودن مادر 37% 11-پرخشگری مادر 37% 12-ضعیف بودن رابطه ی پسر با مادر 40% 13-بد بینی مادر 31% 14-نداشتن طرح مشخص تربیتی برای کودک و نا هماهنگی در شیوه های تربیتی 23% 15-ابهام و عدم پیگیری روشهای اولیاء برای رفتار کودک 63% 16-بی اعتمادی مادر به اعضای خانواده 38% 17-سرکوب شدن خواسته های کودک و یا ارضای بیش از اندازه ی آن 38 % یافته ها نشان می دهد که هم فرزند سروری(محبت افراطی) و هم رفتارهای خشونت آمیز و نامناسب(کودک آزاری) هر دو به نوعی احساس نا امنی و اضطراب در فرزند ایجاد می کند در مجموع شخصیت او را وابسته می کند.   ویژگیهای اخلاقی و رفتاری معتاد: معتاد انزواجو، بهانه گیر، کج خلق، ناپایدار، پر توقع و خلاصه خود شیفته وخود پرست و دارای اخلاقی کودکانه است. تک رویی و خود کم بینی معتاد حاکی از آن است که رشد عاطفی او متوقف مانده به آستانه ی نوع خواهی و نوع پروری ننهاده است. رشد شخصیت معتاد در نخستین مرحله ی رشد روان جنسی: (( مرحله دهانی))تثبیت شده و از آن مرحله فراتر رفته است و فقط از طریق دهان در پی لذت جویی های آنی و زود گذر و خانمان برانداز است چه بسا در مشاوره های فرد و مطالعات موردی به تجربه ثابت شده است فرد معتاد بعد از استعمال مواد مخدر به مهم بودن و با عاطفه و با شخصیت بودن تظاهر می کند. خوش صحبت و چه بسا زبان و مهربان بنظر می رسد اما زمانی که به مواد دسترسی ندارد همچون جانور درنده به جان اطرافیان و اعضای خانواده خود می افتد و آن وقت است که عملاً از کلیت انسانی و عاطفی خارج شده است بهداشت روانی خانواده را به خطر می اندازد و سرانجام به متارکه، خود سوزی و خودکشی طرفین منجر می شود.   ترک اعتیاد روان شناسان در مورد نحوه ی درمان های روان شناختی می گویند. با افرادی که انگیزه ی ترک دارند(خود مصرف ها) عمل می شود. 1-کار برروی خانواده برای ارتباط با درمان جو. 2-ترغیب خانواده برای مراجعه به روان شناس. 3-مشاوره و روان درمانی فرد مددجو(معتاد) برای افزایش انگیزه ترک.   در حال حاضر برای مددجویان(معتادان) سه برنامه ی جداگانه در نظر گرفته شده که عبارتند از: 1-روان درمانی: در این برنامه به فرآیندهای آسیب شناختی فردی و خانوادگی پرداخته است و از نظر روحی و روانی مشکلات و علل و انگیزه های فرد، مورد بررسی قرار گرفت و بعد از شناسایی برای حل این معضلات برنامه ریزی می شود. 2-گروه درمانی: در این برنامه به فرآیندهای آسیب شناختی که در گروه مطرح می شود حل و فصل می شود معمولاً اعتیاد ناشی از گروه است و فرد در گروه معتاد می شود پس چه بهتر که درمان آن هم در گروه باشد. هر فردی که وارد گروه می شود مشکلات و مسائلی دارد که معمولاً ناشی از خانواده یا اجتماع یا خودش و یا از عوارض اعتیاد است به هر حال در این برنامه سعی شده با تشکیل روابط گروهی شرایطی فراهم آید تا فرد بتواند از تجربیات معتادانی که موفق به ترک شده اند و یا توانسته اند مدت زیادی در ترک باشند استفاده کنند. 3-گروههای آموزش خانواده: دراین برنامه همه ی آموزشهای لازم به خانواده ها برای جلوگیری از برگشت فرد به اعتیاد داده می شود تا بتواند شیوه های درست را برای ایجاد ارتباط صحیح و عمیق طرح با مددجو(معتاد) در پیش گیرد. مهم اینست که اعتماد به نفس وارد در فرد شکسته نشود ولی اگر شکسته شده های آن را خرد تر کنیم بلکه سعی کنیم درجه ی اعتماد به نفس و تبانی را در او تقویت کرده و بالا ببریم و آن تصویر شکسته را ترمیم کنیم نه اینکه بر او برچسب بزنیم که تو نمی توانی در زمان هوس لغزش تا حدوی طبیعی است. نکته ی مهم اینست که ما در آن لحظات حساس و حاد نقش حمایتی و قاطع خود را بعنوان همراه فراموش نکنیم....   علل بازگشت مجدد به اعتیاد: بارها و بارها ترک کردن و سپس اعتیاد مجدد، این سرنوشتی است که بیشتر معتادان به مواد مخدر دارند در بررسی هایی که انجام شده است اکثراً برای چندمین بار بوده که ترک اعتیاد می کردند. شاید دفعات ترک اعتیادشان آنقدر زیاد بوده که به طور مشخص بیاد نمی آورند. از علل عمده ای که معتادان در بازگشت به اعتیاد، دوباره یا چند بار خود برشمرده اند عبارتند از: دوستان معتاد، نقص معالجه، محیط اجتماعی آلوده، بیماری و یا وابستگی جسمی و روحی،در دسترس بودن مواد مخدر، برخورد بد جامعه و خانواده با معتاد و با بیکاری و به طور کلی باقی ماندن عوامل قبلی که علل اعتیاد اولیه ی آنان بوده است و در این میان تماس دوباره با دوستان معتاد عامل عمده ی بازگشت به ایجاد مجدد به شمار می رود.

علل و پیامدهای اجتماعی اعتیاد

اعتیاد به مواد مخدر یکی از شایع ترین آسیب های اجتماعی جهان معاصر و از جمله ایران است، به گونه ای که اگر ادعا شود اعتیاد به مواد مخدر یکی از بحران های اصلی دنیای کنونی است و به صورت یک معضل جهانی روز درآمده، اغراقی صورت نگرفته است.

مسأله به قدری واضح است که همه مسؤولان و متخصصان مبارزه با اعتیاد بر این ادعا توافق دارند. دکتر کلمن، پزشک و نویسنده انگلیسی، در این باره می نویسد: «نسل حاضر بیش از هر نسل دیگر در تاریخ بشریت، زندگی خود را زهرآگین و مسموم نموده است.»

وسعت مصرف این مواد سمّی در عصر اخیر، به اندازه ای است که یکی از سم شناسان معروف دنیا به نام لودوینگ معتقد است: «اگر غذا را مستثنا کنیم، هیچ ماده ای در روی زمین نیست که به اندازه مواد مخدر این چنین آسان وارد زندگی ملت ها شده باشد.»

مصرف مواد مخدر با توجه به آمار و ارقام موجود، به ویژه از سوی نسل جوان، به حدّی است که شنیدن آن برای هر انسان منصف و با وجدانی دردناک و آزاردهنده است. بی اعتنا بودن نسبت به این معضل اجتماعی به یقین آسیب های جبران ناپذیر و پیامدهای ویران گری برای خانواده ها، کشورها و جامعه جهانی به دنبال خواهد داشت.بنابراین، هر یک از ما به عنوان عضوی از این جامعه، وظیفه داریم در راه مقابله با این مشکل اجتماعی و بیماری قرن، به طور جدّی وارد میدان شویم و در حدّ توان خود گامی برداریم.
دکتر ویلیام بولین، مدیر آموزشکده جلوگیری از سوء مصرف مواد مخدر در امریکا می گوید: «بیش از یک چهارم مرگومیرها در امریکا زودرس و ناشی از اعتیاد به یکی از مواد مخدر می باشد; چنان که مصرف این مواد سالانه جان یک میلیون امریکایی را می گیرد.»

آمارها نشان می دهند که امروزه ۲۱۸ میلیون نفر معتاد در سطح دنیا وجود دارند و در ایران، بیش از دو میلیون نفر بدان مبتلا شده اند. با اندکی تأمّل، در آمار معتادان در ایران، به خوبی روشن می شود که تعداد افراد درگیر با این مشکل به مراتب، از این بیش ترند; زیرا اگر هر یک از این معتادان دارای ۵ نفر از بستگان درجه اول باشند که شامل پدر، مادر، برادر، همسر و فرزند است، در نتیجه قریب ۱۲ میلیون نفر از این آسیب اجتماعی رنج می برند. این افراد درگیر با مسأله اعتیاد کسانی هستند که یا در صدد معرفی معتاد به مراکز بازپروری و یا جلب رضایت طلب کاری و شاکیانی هستند که اموالشان توسط این افراد مورد سرقت قرار گرفته است یا در حال سرکشی به زندان ها یا مراجعه به مراکز قضایی برای طلاق و متارکه اند.
هزینه اقتصادی، که از سوی دولت برای مقابله با این معضل اجتماعی پرداخت می گردد، میزان قابل توجهی است. دبیر ستاد مبارزه با مواد مخدر بودجه اختصاص داده شده به این ستاد را در سال جاری ۶۰۰ میلیارد ریال اعلام کرده که نسبت به سال گذشته سه برابر شده است.

 

امروزه با پیشرفت علوم زیستی و روانشناسی کاملاً مشخص شده که موجودی به نام انسان مجموعه ای است از ویژگی های جسمانی و مشخصه های روانی که مطلقاً از یکدیگر قابل تفکیک نیستند. تغییرات بدن انسان مساوی است با تغییرات روح و دگرگونی روح با دگرگونی بدن برابر است. بدن انسان همیشه به صورت یک کل واحد عمل می کند، نه به صورت یکسری بخش های جد از هم. ذهن و بدن از هم جدا نیستند و تقریباً هیچ پدیده ای وجود ندارد که تأثیرات آن تنها جسمی یا روانی باشد. نه ذهن از عناصر و استعدادهای مستقل تشکیل شده است و نه جسم از بخش های متفاوت به وجود آمده است. تغییر در هر بخش آن می تواند برکل بدن اثر بگذارد.

از سویی دیگر، همسازی‌ یکی‌ از متمایزترین‌ جنبه‌های‌ حیات‌ معنوی‌ هر فرد، شخصیت‌ او می‌باشد. شخصیت‌ هر فرد همان‌ الگوی‌ کلی‌ یا ساختمان‌ بدنی‌، رفتار، علایق‌، استعدادها، توانایی‌، گرایش‌ها و صفات‌ دیگر او است‌. به‌ این‌ ترتیب‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ منظور از شخصیت‌، مجموعه‌ یا کل‌ خصوصیات‌ و صفات‌ فرد است‌.

در رابطه‌ با اثر ورزش‌ بر شخصیت‌ انسان‌، یکی‌ از گسترده‌ترین‌ عقاید این‌ است‌ که‌ ورزش‌، از راه‌های‌ گوناگون‌ در روحیه‌ و شخصیت‌ ورزشکاران‌ اثر مثبت‌ می‌گذارد. چنین‌ تأثیرات‌ مثبتی‌ ممکن‌ است‌ موقت‌ یا دایمی‌ باشد یا در مورد افراد جوان‌تر، به‌ این‌ دلیل‌ که‌ فرایند رشد و تکامل‌ روانی‌ و عاطفی‌ آنان‌ درحال‌ تکوین‌ است‌، بیش‌ از افراد مسن‌ صحت‌ داشته‌ باشد. احتمالاً مهم‌ترین‌ جنبه‌ این‌ تأثیرها‌، رشد شخصیت‌ است‌. علاوه‌ بر رشد شخصیت‌، ورزش‌ به ‌طور موثری‌ در تحول‌ «جنبه‌ اجتماعی‌ شخصیت‌» یا «صلاحیت‌ و شایستگی‌ اجتماعی‌» فرد اثر داشته‌ است‌.

 

ورزش و رشد شخصیت

ورزش‌ به ‌طور عمومی‌ سرشار از فرصت‌های‌ مناسب‌ برای‌ برخورد با موانع‌ و مشکلات‌ و اتخاذ شیوه‌های‌ مناسب‌ به ‌منظور رفع‌ آن‌هاست‌. این‌ وضعیت‌ از نظر سلامت‌ روانی‌ افراد و به‌ خصوص کودکان‌ اهمیت‌ بسیار دارد. در واقع‌، انتخاب‌ شیوه‌ یا شیوه‌های‌ ورزشی‌ (تاکتیک‌) که‌ منجر به‌ تسلط‌ و غلبه‌ بر موانع‌ (حصول‌ پیروزی‌) می‌شود، از نظر سلامت‌ روانی‌ بسیار مهم‌ است‌؛ زیرا نه‌ تنها احساس‌ رضایت‌ را در فرد گسترش‌ می‌دهد، بلکه‌ باعث‌ می‌شود در برخورد با موانع‌ و مشکلات‌، روحیه‌ای‌ مقاوم‌، جستجوگر، چاره‌اندیش‌، منعطف‌ و تحمل‌پذیر داشته‌ باشد. بنابراین‌، غلبه‌ کردن‌ بر کشمکش‌ها و مشکلات‌ در ورزش‌، امکان‌ دارد احساس‌ شخصی‌ فرد را در مورد شایستگی‌ و کنترل‌ خویش‌ افزایش‌ دهد، انگیزه‌ درونی‌ او را برای‌ بروز رفتار شایسته‌ بیشتر کند و شخصیت‌ او را به‌شکلی‌ بسیار مثبت‌، تحت‌ تأثیر قرار دهد. یکی‌ از عوامل‌ اصلی‌ رشد و شکوفایی‌ استعدادهای‌ روانی‌ و ذهنی‌ هر فرد‌، حرکت‌ است‌. روان‌شناسان‌ معتقدند که‌ هر قدر میدان‌ وسیع‌تری‌ از نظر محیطی‌، تربیتی‌ و ارتباطات‌ روانی‌ ـ اجتماعی‌ در اختیار انسان‌ گذاشته‌ شود، به‌ رشد بالنده‌ استعدادهای‌ نهفته‌ او کمک‌ می‌کند. کودکان‌ و نوجوانانی‌ که‌ فرصت‌ می‌یابند در میادین‌ ورزشی‌ استعدادها، توانایی‌ها، لیاقت‌ها و مهارت‌های‌ خود را به‌ نمایش‌ بگذارند و در رابطه‌ با مشکلات‌ ورزشی از خود ابتکار، خلاقیت‌ و احتمالاً بداعت‌ نشان‌ دهند، محیط‌ و شرایط‌ مناسب‌تری‌ از نظر تربیتی‌ پیش‌ رو خواهند داشت‌؛ به‌ ویژه‌ اگر این‌ عوامل‌ مناسب‌ محیطی‌ از طریق‌ برخوردهای‌ مثبت‌، تقدیرها و تشویق‌های‌ والدین‌، اولیا و همسالان‌ به‌ دلیل‌ ابراز خلاقیت‌ها و احراز موفقیت‌های‌ فردی‌، مورد حمایت‌ بیشتری‌ قرار گیرد. همچنین از آنجا که در حین‌ بازی‌ یا قبل‌ و بعد از آن‌، همه‌ افرادی که در تمرین‌های دسته‌جمعی شرکت می‌کنند، حق‌ دارند نظرات‌ خود را در جهت‌ بهبود وضعیت‌ اظهار کنند، ارایه‌ نظرات‌ صحیح‌ از طرف‌ هریک‌ از بازیکنان‌ در دفعات‌ مختلف‌، باعث‌ پذیرش‌ نظرات‌ آنان‌ از سوی‌ سایرین‌ خواهد شد. این‌ پذیرش‌ به‌ تدریج‌ بر قدرت‌ میدان‌داری‌ و رهبری‌ فرد خواهد افزود. به‌علاوه ‌کسب‌ موفقیت‌های‌ ورزشی‌ یا تلاش‌ برای‌ به‌ دست‌ آوردن‌ موفقیت‌، صرف‌نظر از نتیجه‌ای‌ که‌ حاصل‌ می‌شود، کوششی‌ است‌ که‌ به ‌طور مستمر در رقابت‌های‌ ورزشی‌ وجود دارد.

کسب‌ این‌ گونه‌ موفقیت‌ها یا حتی‌ توانایی‌ تلاش‌ و کوشش‌ برای‌ به‌ دست‌ آوردن‌ موفقیت‌ باعث‌ می‌شود فرد از استعدادهای‌ نهفته‌ خود مطلع‌ شود و امید او به‌ موفقیت‌های‌ ورزشی‌ و غیرورزشی‌ در زندگی‌ واقعی‌ افزایش‌ یافته، اعتماد به‌ نفس‌ او بالا برود. یکی‌ از متداول‌ترین‌ طبقه‌بندی‌هایی‌ که‌ روان‌شناسان ‌در رابطه با انواع تیپ‌های شخصیتی به‌ کار می‌برند، دو تیپ‌ درونگرا و برونگرا می‌باشد. افراد درونگرا کسانی‌ هستند که‌ واکنش‌ آن‌ها نسبت‌ به‌ موقعیت‌های‌ مختلف‌، منفی‌ است‌ یا از این‌ موقعیت‌ها فرار می‌کنند و ساکت‌ و آرام‌ می‌باشند. از طرف‌ دیگر، افراد برونگرا نسبت‌ به‌ موقعیت‌ها واکنش‌ مثبت‌ نشان‌ می‌دهند، در مقایسه‌ با تیپ‌ درونگرا بیشتر حرف‌ می‌زنند و تماس‌های‌ اجتماعی‌ آن‌ها نیز زیادتر است. تحقیقات‌ نشان‌ داده‌ است‌ که‌ افراد ورزشکار به‌‌دلیل‌ شرکت‌ فعال‌ در فعالیت‌های‌ اجتماعی‌ مانند تمرین‌ها‌ و مسابقه‌ها‌ و همچنین‌ مقبولیت‌های‌ اجتماعی‌ که‌ به‌دلیل‌ موفقیت‌های‌ ورزشی‌ احراز می‌کنند، شخصیتی‌ برون‌گرایانه‌ و فعال‌ می‌یابند و واکنش آن‌ها نسبت به شرایط مختلف بهتر می‌گردد.

به علاوه یکی از راه‌های مقابله با استرس، افسردگی، اضطراب و ناراحتی‌های روحی که اکثراً به‌ وسیله کم‌تحرکی تشدید می‌گردند، ورزش و حرکات نرمشی است. ورزش جریان خون مغز را افزایش داده و تغذیه سلول‌های مغزی را بیشتر می‌کند، دمای بدن را افزایش داده و منجر به ترشح موادی در بدن می‌گردد که شادمانی ایجاد می‌کنند، همچنین اعتماد به‌نفس و احساس رضایت فردی را که در افراد افسرده کاهش می‌یابند زیاد می‌کند،

در ضمن ورزش با بهبودی فعالیت سیستم عصبی، باعث خونسردی، نرمش و بهبودی مهارت‌ها می‌گردد. پرداختن‌ به‌ بازی‌ و ورزش‌، اصولاً باعث‌ انبساط‌ خاطر و شادابی‌ می‌شود. به‌همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ گروه‌ زیادی‌ از مردم‌ پس‌ از کار و تلاش‌ خسته‌کننده‌ شغلی‌، ساعت‌های‌ فراغت‌ خود را صرف‌ این‌ گونه‌ فعالیت‌ها می‌کنند. حتی‌ دیده‌ شده‌ است‌ افرادی‌ که‌ از موضوعی‌ دچار تأثر و غم‌ هستند، چنانچه‌ با تمایل‌ خود یا اصرار دیگران‌ برای‌ کاهش‌ ناراحتی‌ به‌ ورزش‌ ‌بپردازند، واقعاً برای‌ دقایقی‌ هرچند کوتاه‌ تأثرات‌ خود را از یاد می‌برند. در افراد مبتلا به استرس انجام ورزش به دوری موقت از استرس کمک کرده، ادراک شخصی را افزایش می‌دهد و منجر به ایجاد احساس خوبی بعد از آن می‌گردد که فرد را قادر به یافتن راه حل برای مقابله با استرس می‌کند.

تعریف ورزش و تندرستی

ورزش عبارت است از یک فعالیت نهادینه شده که مستلزم کاربرد نیروی جسمانی شدید با استفاده از مهارت های جسمانی پیچیده به وسیله شرکت کنندگانی است که توسط عوامل درونی و بیرونی تحریک می شوند. این تعریف با فعالیت های ورزشی سازمان یافته ارتباط پیدا می کند. (کوشافر،۱۳۸۱) در جوامع اسلامی با توجه به این که کلیه سیاستگذاری ها در خدمت مکتب می باشد، تربیت بدنی نیز جدا از این اصل کلی نبوده و ضمن این که پی ریزی این علم  بر مبنای مسائل جسمانی و فیزیکی است، ولی در نهایت وسیله ای است که در کمال و تعالی انسان ها موثر بوده و می تواند گامی در جهت اهداف غایی انسان ها که همان سیر الی الله است، بر دارد. (عزیز آبادی فراهانی،۱۳۷۷) همانطوری که با ورزش قوت جسمانی خودتان را تقویت می کنید، قوای روحانیتان را هم تهیه و تقویت کنید. همانطوری که کوشش می کنید جسمتان قوی باشد، کوشش کنید که روحتان هم قوی باشد. (امام خمینی (ره)،۱۳۸۶) از نظر سازمان بهداشت جهانی،«تندرستی صرفاً نداشتن بیماری و ضعف نیست؛ بلکه منظور از آن سلامتی کامل جسمی، ذهنی، اجتماعی و روحی است. در حقیقت دو هدف عمده تندرستی، به تأخیر انداختن مرگ و پیشگیری از بیماری است» (گائینی، ۱۳۸۶)

 

امروزه با پیشرفت علوم زیستی و روانشناسی کاملاً مشخص شده که موجودی به نام انسان مجموعه ای است از ویژگی های جسمانی و مشخصه های روانی که مطلقاً از یکدیگر قابل تفکیک نیستند. تغییرات بدن انسان مساوی است با تغییرات روح و دگرگونی روح با دگرگونی بدن برابر است. بدن انسان همیشه به صورت یک کل واحد عمل می کند، نه به صورت یکسری بخش های جد از هم. ذهن و بدن از هم جدا نیستند و تقریباً هیچ پدیده ای وجود ندارد که تأثیرات آن تنها جسمی یا روانی باشد. نه ذهن از عناصر و استعدادهای مستقل تشکیل شده است و نه جسم از بخش های متفاوت به وجود آمده است. تغییر در هر بخش آن می تواند برکل بدن اثر بگذارد.

از سویی دیگر، همسازی‌ یکی‌ از متمایزترین‌ جنبه‌های‌ حیات‌ معنوی‌ هر فرد، شخصیت‌ او می‌باشد. شخصیت‌ هر فرد همان‌ الگوی‌ کلی‌ یا ساختمان‌ بدنی‌، رفتار، علایق‌، استعدادها، توانایی‌، گرایش‌ها و صفات‌ دیگر او است‌. به‌ این‌ ترتیب‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ منظور از شخصیت‌، مجموعه‌ یا کل‌ خصوصیات‌ و صفات‌ فرد است‌.

 ورزش و رشد شخصیت

ورزش‌ به ‌طور عمومی‌ سرشار از فرصت‌های‌ مناسب‌ برای‌ برخورد با موانع‌ و مشکلات‌ و اتخاذ شیوه‌های‌ مناسب‌ به ‌منظور رفع‌ آن‌هاست‌. این‌ وضعیت‌ از نظر سلامت‌ روانی‌ افراد و به‌ خصوص کودکان‌ اهمیت‌ بسیار دارد. در واقع‌، انتخاب‌ شیوه‌ یا شیوه‌های‌ ورزشی‌ (تاکتیک‌) که‌ منجر به‌ تسلط‌ و غلبه‌ بر موانع‌ (حصول‌ پیروزی‌) می‌شود، از نظر سلامت‌ روانی‌ بسیار مهم‌ است‌؛ زیرا نه‌ تنها احساس‌ رضایت‌ را در فرد گسترش‌ می‌دهد، بلکه‌ باعث‌ می‌شود در برخورد با موانع‌ و مشکلات‌، روحیه‌ای‌ مقاوم‌، جستجوگر، چاره‌اندیش‌، منعطف‌ و تحمل‌پذیر داشته‌ باشد. بنابراین‌، غلبه‌ کردن‌ بر کشمکش‌ها و مشکلات‌ در ورزش‌، امکان‌ دارد احساس‌ شخصی‌ فرد را در مورد شایستگی‌ و کنترل‌ خویش‌ افزایش‌ دهد، انگیزه‌ درونی‌ او را برای‌ بروز رفتار شایسته‌ بیشتر کند و شخصیت‌ او را به‌شکلی‌ بسیار مثبت‌، تحت‌ تأثیر قرار دهد. یکی‌ از عوامل‌ اصلی‌ رشد و شکوفایی‌ استعدادهای‌ روانی‌ و ذهنی‌ هر فرد‌، حرکت‌ است‌. روان‌شناسان‌ معتقدند که‌ هر قدر میدان‌ وسیع‌تری‌ از نظر محیطی‌، تربیتی‌ و ارتباطات‌ روانی‌ ـ اجتماعی‌ در اختیار انسان‌ گذاشته‌ شود، به‌ رشد بالنده‌ استعدادهای‌ نهفته‌ او کمک‌ می‌کند.

تعریف ورزش و تندرستی

ورزش عبارت است از یک فعالیت نهادینه شده که مستلزم کاربرد نیروی جسمانی شدید با استفاده از مهارت های جسمانی پیچیده به وسیله شرکت کنندگانی است که توسط عوامل درونی و بیرونی تحریک می شوند. این تعریف با فعالیت های ورزشی سازمان یافته ارتباط پیدا می کند. (کوشافر،۱۳۸۱) در جوامع اسلامی با توجه به این که کلیه سیاستگذاری ها در خدمت مکتب می باشد، تربیت بدنی نیز جدا از این اصل کلی نبوده و ضمن این که پی ریزی این علم  بر مبنای مسائل جسمانی و فیزیکی است، ولی در نهایت وسیله ای است که در کمال و تعالی انسان ها موثر بوده و می تواند گامی در جهت اهداف غایی انسان ها که همان سیر الی الله است، بر دارد. (عزیز آبادی فراهانی،۱۳۷۷) همانطوری که با ورزش قوت جسمانی خودتان را تقویت می کنید، قوای روحانیتان را هم تهیه و تقویت کنید. همانطوری که کوشش می کنید جسمتان قوی باشد، کوشش کنید که روحتان هم قوی باشد. (امام خمینی (ره)،۱۳۸۶) از نظر سازمان بهداشت جهانی،«تندرستی صرفاً نداشتن بیماری و ضعف نیست؛ بلکه منظور از آن سلامتی کامل جسمی، ذهنی، اجتماعی و روحی است. در حقیقت دو هدف عمده تندرستی، به تأخیر انداختن مرگ و پیشگیری از بیماری است» (گائینی، ۱۳۸۶)

چکیده ای از تاریخچه پیوند تن و روان

فیلسوفان در بستر تاریخ همواره درباره دوگانگی یا یکپارچگی تن و روان تردید داشته اند. از شواهد موجود چنین بر می آید که در روزگاران کهن، تن و روان را یکپارچه می دانسته اند. در فرهنگ های نخستین عقیده بر این بود که بیماری از رسوخ ارواح خبیثه در بدن ناشی می شود. باستان شناسان جمجمه های سوراخ شده از عصر سنگی پیدا کرده اند که به عمد با ابزارهای سنگی سوراخ شده بودند. گمان می رود که انسان های عصر سنگی می خواستند با سوراخ کردن جمجمه، ارواح خبیثه را از بدن بیمار خارج کنند.

یونانیان از نخستین مردمانی بودند که فرضیه ی جدایی تن و  روان را مطرح کردند. آنان به جای آن که بیماری را  به ارواح خبیثه نسبت دهند، آن را پیامد بر هم خوردن تعادل مایعات بدن می دانستند. بر طبق این فرضیه که ابتدا توسط بقراط عنوان شد و جالینوس آن را بسط داد، بیماری از بر هم خوردن تعادل چهار خلط در بدن ایجاد می شود. این چهار خلط عبارتند از : خون، سوداء، صفرا و بلغم.

تأثیر ورزش در اجتماعی شدن

پژوهش های اجتماعی شدن در ورزش با توسعه ی جامعه شناسی ورزش ارتباط مستقیم داشته است. طی دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ برای تبیین جنبه های گوناگون شرکت در فعالیت های ورزشی، تلاش بسیاری شده است. اغلب مطالعات اجتماعی شدن در ورزش حول دو مسأله متمرکز بوده است. یکی پیشایندهای شرکت در ورزش یعنی اینکه چگونه و تحت چه شرایطی شخص به ورزش رو می آورد و دیگری پیامد های شرکت در ورزش. این دو فرایند را اجتماعی شدن در نقش اجتماعی و اجتماعی شدن از طریق نقش اجتماعی نیز نامیده اند. لذا در اغلب منابع دو عنوان اجتماعی شدن در ورزش و اجتماعی شدن از طریق ورزش به چشم می خورد. در اولی فرد در نقش ورزشی مانند «ورزشکار» اجتماعی می شود و در دومی به یاد گیری نگرش ها، ارزشها، مهارت ها و  گرایش هایی کلی– مانند جوانمردی، انضباط– اشاره دارد که تصور می شود در فعالیت های ورزشی حاصل آید. اجتماعی شدن از طریق ورزش عبارت است از تأثیر ورزش بر باورها، نگرش ها و عقاید فرد. چنین پنداشته می شود که در درس هایی که از شرکت کردن در ورزش می آموزیم به سایر جنبه های اجتماعی انتقال پذیر است و از این طریق فرد را برای شرکت موفقیت آمیز در آن زمینه ها یاری می دهد.

تأثیر ورزش در شخصیت

شخصیت اجتماعی بیان کننده ی رشد صحیح و طبیعی روانی افراد است. چنانچه تربیت بدنی در یک جامعه مطابق با اصول این علم در نظر باشد، افراد ورزشکار را از فرد گرایی و خود محوری خارج کرده و رشد روحیات طبیعی را در فرد بهبود می بخشد که در نتیجه شکوفا شدن این استعداد، فرد با سایر افراد اجتماع آسانتر ارتباط برقرار کرده و در کنار آنها زندگی می نماید.(عزیزآبادی فراهانی،۱۳۷۳) جرج کلی از روانشناسان معروف، «شخصیت را روش و شیوه خاص هر فردی در جستجو برای پیدا کردن و تفسیر معنای زندگی تعریف می کند .» مطالعات انجام یافته نشان می دهد که ورزشکاران و قهرمانان، با شهامت و فداکار می باشند و بر اراده خود تسلط دارند. (کوشافر، ۱۳۸۱) بازی و ورزش  پیوند تنگاتنگی با رشد و تکامل شخصیت کودک دارند و آن را به مرحله نضج و آگاهی اجتماعی می رساند. پژوهشگران تحقیقات فراوانی پیرامون نقش بازی وگیم ها در اجتماعی شدن و همچنین درباره این مسأله به انجام رسانده اند که چگونه فعالیت های بدنی، روی هم رفته در تکوین تصویر روشنی از بدن در ذهن کودک، که به تصویر بدن معروف است، تأثیر می گذارد.

 

علم پزشكی علاوه بر معاینات و تجویز داروها و اعمال جراحی كه در مورد بیماری های مختلف انجام می دهد، از ورزش نیز به عنوان وسیله ای در جهت بهبود و سلامتی بیماران بهره می برد. بعضی از پزشكان در مواردی مثل كم خوابی ، كم كردن وزن و ضعف های عضلانی مثل كمردرد، كسب هماهنگی های عصبی و عضلانی در بعضی از انواع فلج ، توان بخشی ، نداشتن اشتها ، داشتن اضطراب یا هیجانات روحی ، بی قراری ها ، افسردگی ها ، احساس پوچی و بسیاری دیگر از موارد ، بیمار خود را به ورزش كردن تشویق می نمایند. در اسلام نیز به ورزش شنا ، تیراندازی ، سواركاری و حتی پیاده روی سفارش شده است. پیامبر اكرم (صلی اله علیه و آله وسلم) پیاده روی را بهترین درمان برای بسیاری از بیماری ها معرفی می كنند. انواع ورزش را می توان بر حسب میزان فعالیت جسمانی و انرژی مصرفی در واحد ، نیمه سنگین و سنگین تقسیم كرد. به طور كلی ورزش های سبك اثرات مفیدی بر جسم و روان انسان دارد.

نتایج تحقیقات مختلف نشان داده است كه انجام انواع مختلف نرمش ها ، علاوه بر فواید جسمی فراوان ، بر مقابله با مشكلات عصبی و روانی نیز آثار مفیدی دارد.

با توجه به اثرات مثبت ورزش بر سلامت و تندرستی انسان فرهنگ ورزشی بیشتر پرداخته شود. از طرف دیگر برای رسیدن به توسعه پایدار در هر جامعه ای علاوه بر برنامه ریزی ، مدیریت صحیح و استفاده از فن آوری مناسب ، استفاده از منابع انسانی كارآمد اهمیت بسیاری دارد. جامعه ای كه نیروی انسانی سالم و شادابی داشته باشد ، این امكان را خواهد داشت كه در جهت توسعه واقعی ، سریع تر گام بردارد. همچنین جامعه ای كه دارای افرادی توانمند و قدرتمند باشد، دشمنانش هوس تجاوز به آن جامعه را نخواهد داشت.

زندگی امروز ما ماشینی شده وهمین امر باعث تنبلی افراد ورزش یکی از ارکان اصلی زندگی است که در تمام دنیا به این امر مهم توصیه شده و سعی شده در برنامه روزانه افراد حداقل 15 تا 20 دقیقه ورزش و حرکات ورزشی گنجانده شود ورزش روحیه انسان را شاداب و باعث شادی ونشاط و سلامتی می شود.

مسلماً عدم سازش وجود و اختلالات رفتاری در هر طبقه و صنفی و در هر گروه و جمعی بسیار مشهود است عوامل مختلفی را می توان در بوجود آوردن یا پایه ریزی عدم سلامت روان ذكر نمود: فشارهای اجتماعی، فقر مادی، اختلافات خانوادگی، تصادفات، بیماریها، مرگ و میرهای پیش بینی نشده و بسیاری از عوامل خانوادگی و اجتماعی همراه با عوامل وراثتی، افراد را دچار عدم تعادل روان می سازد. بنابراین برای پیش گیری از بیماری روانی و حفظ سلامت روان توصیه های مختصری در نظر گرفته می شود.

ورزش و سلامت روح و روان

 از دست آورد های پیشرفت تکنولوژی و زندگی امروزی، ظهور و بروز انواع ناهنجاری ها و اختلالات روانی عاطفی، هیجانات روحی منفی، استرس، ناامیدی و نگرانی، احساس پوچی و سردرگمی و نداشتن زندگی شیرین و با آرامش است؛ که در نتیجه آن مردم به انواع بیماری های روانی همچون اضطراب، افسردگی و ... مبتلا می شوند. در عصر حاضر، بیماری اعصاب و روان جزء مهمترین و شایع ترن بیماری هاست.در سرتاسر جهان بسیاری از مردم از اعصاب متشنج و در هم ریخته و سردردهای مزمن شکایت می کنند. مدیر یکی از کلینیک های درمانی معروف آمریکا (آقای مایو) اعلام می کند، بیش از نیمی از تختخواب های بیمارستان ها را کسانی اشغال کرده اند که گرفتار ناراحتی عصبی هستند. بیماری آنان از خرابی اعصابشان نیست؛ بلکه از هیجانات درونی، محرومیت، تشویش، نگرانی، ترس، عدم موفقیت، یأس و ناامیدی سرچشمه می گیرد. بسیاری از مردم می گویند، هنگامی که به طور منظم ورزشمی کنند، خواب آرامش بخشی دارند؛ و ورزشکاران تقریباً همان قدر که از مزایای فیزیولوژیک ورزش سخن می گویند، از فواید روانی آن نیز صحبت به میان می آورند. (هریس ، 1981) تقریباً همه کسانی که ورزش می کنند، اظهار می دارند که بعد از انجام حرکات ورزشی شاداب شده و حس خوب و مطبوعی به آنان دست می دهد؛ روحیه آنها بهتر شده و اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنند و این حس موجب افزایش کارآیی و توانایی آنها می گردد. امروزه، تحقیقات علمی بسیاری نشان داده است، که ورزش علاوه بر اینکه ابزار ارزشمندی برای سلامتی جسمانی است، رابطه نزدیکی با سلامتی روانی و به ویژه پیشگیری از بروز ناهنجاری های روانی دارد. ورزشکاران معمولاً نسبت به افراد کم تحرک، اضطراب و افسردگی کمتری احساس می کنند. (هاگس، 1984) و هانس سلیه می گوید: «ورزش اعصاب را در برابر هیجان و استرس مقاوم می کند.» در تحلیلی که روی تعداد زیادی از تحقیقات که تأثیر ورزش بر خصیصه های شخصیتی و اضطراب را بررسی کرده بودند انجام گرفت، مشخص شد که ورزش در درمان افسردگی های مزمن و حاد تأثیر متعادل کننده ای دارد و بیشترین میزان کاهش استرس، افرادی را شامل شد که به درمان کلینیکی نیاز داشتند.(نورث ، 1990؛ موتری و استیونز ، 1994) مطالعات دیگر، حاکی از اثرات مشابه ورزش بر حالات روحی در شرایطی خاص تر می باشد. مثلاً مادلین تأثیر حذف ورزش را روی ده داوطلب که 6 تا 7 روز در هفته روزانه 45 دقیقه ورزش می کردند، برررسی کرد. به این ترتیب که آنها پس از یک روز تمرین سه روز استراحت می کردند و روز پنجم تمرین را از سر می گرفتند. کم کردن و حذف ورزش با عوارضی چون افزایش اختلال درخودسنجی، اضطراب، تنش، افسردگی، سردرگمی و کاهش توان افراد همراه بود. این تأثیرات زمانی که تمرین از سرگرفته می شد، درست بر عکس بود. ورزش، به ویژه در سنین کودکی و نوجوانی مفرّ سالمی برای آزاد کردن انرژی انبار شده آنها است و این خود بسیار لذت بخش و آرامش دهنده است. ورزش شروع ناتوانی ناشی از سالخوردگی و بیماری مزمن را به تأخیر انداخته و باعث افزایش امید به زندگی فعال و نیز امید به خود زندگی می شود. و بالاخره، ورزش داروی اعصاب به همه ریخته و شادی آور است، و روان شناسان اذعان دارند که ورزش در تسکین حالات روحی منفی، نسبت به روان درمانی بهتر عمل می کند. پس فعالیت های بدنی به خصوص ورزش، سهم زیادی را در ایجاد امنیت و آرامش روانی و اجتماعی برای افراد و جوامع، و تأمین بهداشت و سلامتی و زندگی سالم خواهد داشت. تأثیر مهارت های حسی حرکتی و فعالیت های ورزشی بر کنش های ذهنی و تحول روانی، به گونه ای است که بسیاری از روان شناسان و کارشناسان تعلیم و تربیت عقیده دارند، این قبیل فعالیت ها در درجه اول، می بایست جزو برنامه های موظف آموزشی قرار داده شود. آشنایی دانش آموزان و دانش پژوهان با برنامه ها و روش های مختلف فعالیت های حسی و حرکتی، نه تنها سبب کنش های ذهنی آنها می گردد؛ بلکه موجبات نشاط روانی و سرزندگی، تقویت اعتماد به نفس و بالطبع بهداشت روانی آنها را فراهم می نماید.(افروز،1370) >کمترین مقدار فعالیتی که برای نیل به این مزایا لازم است، بیست دقیقه و سه بار در هفته و در ورزش های هوازی حداقل 70% تا 85%، حداکثر میزان ضربان قلب (220 منهای سن فرد) است. (لارسون و بروس ، 1987)

 تعریف ورزش

ورزش نوعی فعالیت رقابتی بین افراد است که بر اساس مهارت جسمی استوار بوده و در بر دارنده پاداش درونی و بیرونی است. یا به عبارت دیگر پرورش بدن دراثر حرکات و فعالیت های ریتمیک و پرنیرو و نیز تحرک جسمی و روحی .

ورزش راز سلامتی

در دنیای امروز، بیماری ایدز، مصرف دخانیات، نبود تحرک و ورزش، خشونت و سوء تغذیه، سلامتی بشر را تهدید می کند.بدون شک می توان گفت اگر ورزش در زندگی ما نقش و اهمیت خودش را پیدا کند و برای آن برنامه داشته باشیم، این عارضه های ناخوشایند شاید از بین بروند یا کم رنگ تر شوند. زیرا شخص ورزشکار معمولاً سیگاری نمی باشد، به تغذیه سالم اهمیت می دهد، از اعصاب آرام تری برخوردار است، انرژی خود را درست مصرف می کند و کمتر اهل خشونت و عصبانیت است. افزون بر این اثرات مثبت ورزش بیش از این است زیرا ورزش باعث زیاد شدن توده عضلانی بدن و مصرف بیشتر انرژی نیز می شود. تمرینات مرتب و منظم ورزشی باعث کم شدن چربی می شود و نمی گذارد چاق و بیمار شوید. انرژی مصرفی روزانه با ورزش و زیادشدن توده عضلانی افزایش می یابد. ورزش پیر شدن و سالمندی را به تاخیر می اندازد و باعث حفظ تناسب اندام و زیبایی بدن افراد می شود، از پوکی استخوان جلوگیری می کند و سبب تقویت سیستم اسکلتی بدن می گردد. در ضمن ورزش به مصرف مستقیم اسیدهای چرب می انجامد، روش مطمئن و مناسب درمان چاقی و پیشگیری از برگشت آن است، زیرا عضلاتی که تحت تأثیر فعالیت ورزشی اند بدون نیاز به انسولین انرژی خود را علاوه بر گلوکز (نوعی قند مورد مصرف بافت ها و سلول های بدن) از اسیدهای چرب تامین می کنند. ورزش حتی برای بیمارانی که به مرض قند (دیابت) مبتلا می باشند مفید است. ورزش خطر ابتلا به بیماریهای قلبی، عروقی و سکته های مغزی را کاهش می دهد. ورزش باعث زیاد شدن مقدار گردش خون موثر در بدن می شود و از لخته شدن خون درسیاهرگ عمقی پا جلوگیری می کند و دستگاه قلبی عروقی و دستگاه تنفس و ایمنی بدن را تقویت می نماید. همچنین اثرات مثبت ورزش بر دستگاه گوارش را نباید نادیده گرفت. افزون بر این ورزش از افسردگی پیشگیری می کند، روحیه فرد را بالا می برد و در زندگی خانوادگی و اجتماعی و در شغل افراد تاثیرات سازنده ای دارد. تجربه نشان داده است یک شخص سالم و تندرست معمولاً از موقعیت و پیشرفت شغلی بهتری نسبت به افراد چاق و کند برخوردار است. در غایت ورزش از مبتلاشدن به آلودگی های اجتماعی، مثل سیگار کشیدن، مواد مخدر و ... جلوگیری می کند، ذهن را تقویت می نماید و با اندیشه ای قوی می توان بر مشکلات و معضلات خانوادگی و اجتماعی بهتر فائق آمد.

اهمیت ورزش

امروزه ورزش یکی از اموری است که به عناوین مختلف در جهان مطرح شده و گروه زیادی به اشکال گوناگون با آن سرو کار دارند. برخی از مردم، ورزشکار حرفه ای اند و گروهی ورزشکار آماتور. گروهی طرفدار و علاقه مند به ورزش و دیدن برنامه ها، مسابقات و نمایش های ورزشی بوده، وعده ای نیز از راه ورزش امور زندگی خویش را می گذرانند.

وزارتخانه ها و ادارات ورزشی فراوانی تاسیس شده و مخارج زیادی صرف ورزش، ساختن استادیوم ها، مجتمع ها و باشگاه های ورزشی و نیز تهیه وسائل و لباس های ورزشی و یا تماشای مسابقات ورزشی می شود. بخش های قابل توجهی از برنامه های تلویزیون، رادیو، مجلات و سایر رسانه های گروهی، به ورزشی و اخبار ورزشی اختصاص دارد و خلاصه ورزش یکی از اموری است که در جهان به صورت جدّی مطرح بوده و از جهات مختلف دارای اهمیت می باشد، از جمله:

امروزه یکی از مشکلات جامعه بشری، مساله بی کاری و عوارض ناشی از آن است. بی کاری، به ویژه برای نوجوانان و جوانان و به خصوص در ایام تعطیلات تابستانی مدارس و مراکز آموزشی، بسیار خطرناک و مضرّ است و باید با آن مبارزه شده، یا به نحوی اوقات بی کاری را پر نمود که مفید بوده و یا لااقل مضر نباشد. بسیاری از انحرافات، از قبیل: اعتیاد به مواد مخدر، دزدی و ایجاد مزاحمت، دعواها و درگیری های خیابانی، انحرافات جنسی و ... زاییده بی کاری و ولگردی است.